طرح جدید جمع آوری کودکان کار از دید بسیاری از فعالان مدنی اقدامی برای پاک کردن صورت مساله است؛ مساله ای که خود زوایایی از یک آفت ویرانگر اجتماعی را به تصویر می کشد و این آفت چیزی نیست جز گسترش بی تفاوتی.به گزارش ایرنا، تعداد کودکان کار کشور شماری نامشخص است و عدد و رقم های مختلفی در مورد آن ذکر شده است.اوایل ماه جاری بود که معاون اجتماعی فرهنگی شهرداری تهران با با بیان اینکه آمار دقیقی از کار کودک در تهران وجود ندارد اظهار داشت این آمار از ۱۴ هزار نفر اعلام میشود ولی دقیق نیست. البته اکثریت کودکان مشغول به کار در تهران تابعیت خارجی دارند. علت نبود آمار دقیق در این حوزه نیز این است که متاسفانه کودکان متولی واحدی ندارند.
گذشته از چالش هایی چون نبود اطلاعات و آمار دقیق از وضعیت کودکان کار، این مقوله با آفت بی تفاوتی هم روبرو است. یکی از مواردی که در سدههای اخیر ایرانیان را به شدت در گیر کرده بی تفاوتی اجتماعی است. تعاملات ایرانیان در دهههای اخیر دچار افت و خیزهای قابل توجهی بوده تا جایی که بنابر نظر جامعه شناسان، اگر همین امروز برای آن چاره اندیشی نشود، میتواند جامعه را با بحرانهای قابل توجهی روبرو کرده، چاره اندیشی و یافتن راه حل برای آن بسیار دیر باشد.
از آنجا که ارتباطات اجتماعی یکی از مهمترین تمایزات بشر با سایر موجودات است، اگر در راستای کنشهای اجتماعی با هدف همگرایی جمعی قرار نگیرد، میتواند منجر به بی تفاوتیهای اجتماعی در جامعه شود؛ بی تفاوتیهایی که هزینهاش را نه فقط نسل کنونی، بلکه نسلهای بعدی به میزان بسیار ملموستری پرداخت خواهند کرد.
کودک کار؛ مدلی ضدخانواده
عموماً به کودکی، کودک کار گفته میشود که مشغول به فعالیتی باشد که برای سلامت فیزیکی، روانی، اجتماعی، اخلاقی و شخصیتی وی مضر بوده، با تحصیل کودک تداخل پیدا کند. با این تعریف میتوان متوجه تعداد زیادی از کودکان شد که امروزه در شهرهای بزرگ از جمله تهران، مشهد، اصفهان و… با فروش اجناس بسیار جزئی نظیر آدامس و جوراب، گل و… در زمره این کودکان قرار میگیرند.بنابر اطلاعات بدست آمده از نتایج پژوهشهای اجتماعی در تهران و در حوزه کودکان کار مشخص شده که این کودکان بر اثر مشکلات مالی خانواده در تأمین هزینهها ناچار به کار شده و غالباً در قالب گروههایی ساماندهی میشوند که تحت نظارت فرد یا افرادی بزرگتر بوده و در معرض آسیبهای فراوانی قرار دارند.
همچنین نتایج گزارشات شبکه ملی جامعه و دانشگاه در استان کرمان در خصوص آرزوهای کودکان کار نشان میدهد که نهایت آمال دختران در این گروه برقراری رابطه زناشویی با رئیس گروه است در حالی که کودکان پسر حداکثر تلاش را برای جانشینی رهبر گروه دارند. از آنجا که این کودکان غالباً از مزایای تحصیلی برخوردار نبوده و بر اثر کار در شرایط سخت و آسیب زا قرار میگیرند، عادتواره های خشن و بزهکاری در این افراد رشد کرده و سرلوحه رفتارها و تعاملات اجتماعی آنها در آینده میشود.
کنشهای این افراد در راستای هنجارهای تعریف شده و عمومی جامعه نبوده و شکل گیری خانواده به معنای رایج آن برای این افراد بسیار دور از ذهن خواهد بود.
تولد بسیاری از کودکان بدون شناسنامه که متأسفانه به گفته «مسعود رضایی» عضو کمیسیون اجتماعی مجلس بیش از ۴۰۰ هزار نفر است، یکی از نتایج فراگیر شدن کار کودکان در دو دهه قبل بوده است. افزایش این تعداد از کودکان موضوعی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن عبور کرد چرا که موضوع اصلی، توالی نسلی بدون هویت است که از این کودکان طی یک دهه دیگر ناشی میشود.
کاهش همدلی اجتماعی بر اثر فراگیر شدن آسیبهای اجتماعی
یکی از مباحث جامعه شناسی ارتباطات در حوزه کنشهای جمعی، تکرار یک واقعه اجتماعی به صورت متوالی است که بعد از مدتی برای جمع پذیرفته میشود. به عبارتی تکرار یک رخداد اجتماعی، بعد از مدتی برای افراد عادی شده و نوع نگاه و واکنش به آن نیز تغییر میکند. تکرار صحنههایی از افراد نیازمند و یا کودکان کار به صورت روزمره و بر سر چهار راهها، یکی از مواردی است که بر اثر تکرار روزانه میتواند از میزان ترحم و همدلی در راستای کمک به هم نوع کاسته، زمینههای بی مهری و بی تفاوتی اجتماعی را در جامعه فراهم سازد.
تکرار صحنههایی از این نوع میتواند بعد از مدتی یک طبقه پذیرفته شده را بوجود آورد که این طبقه فرهنگ و هنجار مختص خود را داشته، با نمادهای ظاهری و درونی خود به عنوان یک قشر پذیرفته شده در جامعه تبدیل شود. هنجارهای این قشر که مبتنی بر عادتواره های خشونت و بزهکاری است، از هر گونه مشارکت در راستای منافع جمعی پرهیز کرده و به یک قشر جامعه ستیز مبدل میشود که ناخودآگاه همدلی اجتماعی با سایر اقشار را از دست داده و در اثر انزوای گروهی، برچسب قشر آسیب زا را هم به خود اختصاص میدهد. این موضوع در طول زمان میتواند جامعه را به سمت یک نظام کاستی هدایت کند.در «نظام کاستی» (طبقانی) که امکان تحرک عمودی افراد از یک قشر به قشر دیگر وجود ندارد، سبک زندگی مخصوص یک گروه برای افراد درونش پذیرفته شده و کنشگران تحت هیچ شرایطی به لحاظ ذهنی و روانی به خود این اجازه را نمیدهند که بخواهند از شرایط فعلی خود رها شده و امکان رشد و ارتقای اجتماعی داشته باشند. ایجاد نظام کاستی از نوع بسیار خفیف یکی از آسیبهایی است که بر اثر کاهش همدلی اجتماعی بوجود خواهد آمد.
چه باید کرد؟
واکنشهای شتابزده و مقطعی به این قشر از جامعه یکی از راهکارهایی است که معمولاً مسئولان برای مواجه با کودکان کار بر میگزینند؛ نکتهای که تجارب گذشته از شکست آنها حکایت دارد. طرحی که اخیراً در تهران به اجرا در آمده و موجب اعتراض بسیاری از نهادهای مدنی و فعالان حوزه کودک شده یکی از همین طرحهای ضربتی در مواجه با پدیده کودکان کار است. به گفته «ناهید تاجالدین» نماینده مردم اصفهان در مجلس این طرح از جمله اقداماتی است که به جای پرداختن به خود مسئله و یافتن راه حل های مبتنی بر پژوهش علمی، بیشتر به فکر پاک کردن صورت مسئله است. گزارشاتی مبنی بر نبود فضای کافی در خصوص جمع آوری کودکان کار یکی از نقاط ضعف این طرح ضربتی است که در صورت ادامه میتواند منجر به زیر زمینی شدن این فعالیتها شده و به طور کل از محدوده کنترل و نظارت دستگاههای ذیربط خارج شود که این امر آبستن آسیبهایی بسیار جدی تر در این زمینه است.
این در حالی است که بسیاری از کشورهای توسعه یافته نظیر فرانسه، سوئد، نروژ و … بعد از سالها تحقیق و بررسی جوانب مسئله، مسائل و مشکلات را به صورت ریشهای و اساسی حل و فصل کرده اند. مسلماً یکی از مواردی که میتوان در زمینه کاهش کودکان کار بدان اشاره داشت، تقویت بنیانهای خانوادگی است و بنابر نظر کارشناسان منشأ بسیاری از اختلافات خانوادگی و تهدیدات خانواده در ایران، فقر و مسائل اقتصادی است. در همین راستا و بنابر نظر «رونالد اینگلهارت» جامعه شناس معاصر آمریکایی که ضرورت توسعه اجتماعی را توسعه اقتصادی و تقویت بنیانهای اقتصادی میداند، تقویت بنیانهای اقتصادی خانواده به صورت منظم و برنامه ریزی شده- نه در اثر ایجاد رانت اقتصادی- یکی از موارد مهم در کاهش آسیبهای خانواده و بروز پدیده کودکان کار است.
اجرای طرحهای ضربتی در خصوص مسائل اجتماعی و به منظور حل آن نه تنها باری از مشکلات اجتماعی بر نمیدارد، بلکه منجر به صرف هزینههای گزاف از سوی دولت میشود که در عمل عایدی برای جامعه ندارد.
گذشتن از کنار بسیاری از معضلات اجتماعی نظیر کودکان کار، مددجویان و افرادی که تحت هر شرایطی عضو این جامعه بوده و در آن زندگی میکنند از جمله صحنههایی است که به کرات در زندگی روزمره با آن مواجه میشویم و بنابر دلایل متعدد به راحتی از آن چشم میپوشیم؛ جامعهای که از اواسط قرن بیستم تا پایان آن با مشارکت و همدلی خود اتفاقات بی نظیری مانند ملی شدن صنعت نفت، انقلاب سال ۵۷ و دوران جنگ هشت ساله را از سر گذرانده امروزه با چنان مشکلاتی دست و پنجه نرم میکند که اعتراض فعالان مدنی و بسیاری از صاحبنظران این حوزه را به این مسئله موجب شده و لذا لازم است تا با ارائه راهکارهای علمی تر و دقیقتر با آن مواجه شد.نتایج آخرین تحقیقات در زمینه سنجش سرمایه اجتماعی ایرانیان نشان میدهد که میزان مشارکت اجتماعی داوطلبانه ایرانیان طی دو دهه اخیر کاهش قابل توجهی داشته است.