یکی از استادهای دانشگاه از زمان بچگی اش تعریف می کرد: «تازه لباس هایی از جنس پلاستیک به بازار آمده بود و مادرم با خوشحالی از آن لباس ها استقبال کرد و برای ما بچه ها چند دست لباس از آن جنس خرید و به خانه آورد». «مادر، از این نظر از این لباسهای استقبال کرده بود که به راحتی شسته میشد و مهمتر از همه تار و پودش از هم وا نمی رفت و به قول معروف بشور و بپوش بود. صبح که میشد، لباسها را میشست و به ساعت نکشیده لباسها روی بند لباس، خشک میشد و آنها را میداد، ما هم می پوشیدیم».«آن موقعها، پدرم یک کارگر ساده بیشتر نبود و این لباسها هم به خاطر ارزانی و بادوام بودنشان با استقبال طبقه ضعیف مواجه شده بود. مادرم، مدام به جان مخترع این لباسهای بشور و بپوش یا پلاستیکی دعا میکرد که هم جنس بادوام و هم ارزان به بازار آورده است، غافل از اینکه نمیدانستیم، این لباسها و انواع جنسهای پلاستیکی چه فاجعهای برای آینده محیط زیست خواهد بود».قبلاً ها،سی، چهل سال پیش ، وقتی خرید میرفتیم به جای کیسه نایلون، جنسهای فروخته شده را در پاکتهای قهوهای روشن میگذاشتند و به ما مشتریها میدادند. پاکتهایی کوتاه و بلند فراخور جنسی که خریده ایم، وجود داشت. بعد، گفتند که استفاده از پاکت به محیط زیست ضرر میرساند چون باعث قطع درختان زیادی میشود و یکی از دلایل جایگزینی کیسههای نایلونی خرید هم همین بود؛ غافل از اینکه پلاستیک در محیط زیست رها میشود و امروز هم دامن طبیعت را گرفته است و به راحتی از بین نمیرود. تا چند سال پیش، بیشتر خانمها به ویژه خانمهای خانه دار کشورمان یک زنبیل قرمز پلاستیکی مشبک برای خرید داشتند. توی زنبیل قرمزشان، هندوانه، خربزه، سبزی، سیب زمینی، پیاز و چند کیلو میوه جا میگرفت. مادرها گاهی اوقات، زنبیل قرمز را به دست بچهها میدادند برای نان گرفتن و آنها هم بربریها را در حالی که سر نانها از زنبیل بیرون میزد، توی این زنبیلها میچپاندند و کشانکشان به خانه میآوردند. گاهی، زنبیلهای مشبک، پاره میشد اما اغلب مادرها از آن دست نمیکشیدند و زنبیل پاره را با کاموا میدوختند و دوباره استفاده میکردند. آن روزها، مغازههای لبنیاتی خیلی زیاد بود و توی انواع سطلهای کوچک و بزرگ قرمز رنگ ماست درست میکردند و میفروختند. مشتریها هر وقت ماست میخریدند برای نوبه بعد ماست خریدن، سطل را بر میگرداندند و یک سطل پر از ماست دیگر میخریدند. یعنی فروشنده، پول سطل را با آنان حساب نمیکرد. شیرهای کارخانهای هم یا پاکتی یا شیشهای بود و باز هم شیشههای خالی باز گردانده میشد. نوشابههای گاز دار نیز در شیشه عرضه میشد و مشتریها شیشهها را باز میگرداندند. آن موقعها، مد نبود در نانواییها، همراه نان، کیسه نایلونی برای نان بفروشند. پدرها و پسر بچهها موقع خرید نان لواش و تافتون، معمولاً یک سفره پارچهای به نام سفره نان، همراه خود میآوردند و اگر هم نداشتند، نانهای لواش را تاکرده روی دستهای خود به خانه میبردند. آن نانهای رویی ،گاهی خشک خشک میشد اما مهم نبود. اما امروز روز، نه از پاکتهای خرید، نه از زنبیل قرمز مادرها، نه از سفرههای پارچهای خرید نان پدرها، نه از آن شیشههای شیر و نه از آن سطلهای قرمز کوچک ماست خبری هست. نسل آنها از بین رفته و جزو نوستالژی زمان بچگی برخی از ما شده است.پلاستیک، امروز به جای تمام آنها، دنیا را فتح کرده است. هرجا را که می نگری فقط اشیای پلاستیکی میبینی. شیر و ماست را در بطریهای متنوع پلاستیکی تهیه میکنیم. برخی از ظرفهای ماست دارای درب و دسته است اما با بی رحمی این سطلهای محکم و به دردخور را روانه کیسه زباله میکنیم. نوشابه را در بطریهای پلاستیکی می خریم. موقع خرید نان لواش، ۴۰۰ تا ۵۰۰ تومان، اضافه میدهیم تا یک نایلون بزرگ برای نانها بخریم ،مبادا خشک شود. نانها را که به خانه میآوریم، نایلون نان را مچاله میکنیم و پرت میکنیم گوشه باقی زبالهها. گاهی از جادهای که گذر میکنیم به ویژه جادههای شمال کشور به جای اینکه از طبیعت سبز و زیبا بهره ببری، تا جا دارد، آشغال های پلاستیکی میبینیم که گریبان گلها و گیاهان جاده را گرفته است و دارد آنها را خفه میکند.حتی خارهای بیابان هم از پلاستیکها در امان نیست. آن وقت میگویند باید بیابان زدایی کنیم. یکی نیست بگوید، تلاش کنید، شر پلاستیک از این بیابان رفع شود، بیابان زدایی پیشکش.
الان، هر وقت میخواهیم از سوپر مارکت فقط یک قوطی تن ماهی بخریم خیلی از ما مردم، حاضر نیستیم درخواست کیسه نایلونی برای حمل تن ماهی را نداشته باشیم. در زمان حاضر آنقدر پلاستیک مصرف میکنیم و کار را به جایی رساندهایم که ایران در زمان حاضر در زمره پنج کشور اول مصرف کننده مواد پلاستیکی دنیا است. آمارهای رسمی بیانگر آن است که بیش از سه میلیون تن پلاستیک سالانه در ایران تولید میشود. این در حالی است که تجزیه این ماده در طبیعت بین ۱۰۰ تا ۳۰۰ سال به طول میانجامد و در صورت بی برنامگی و غفلت در مدیریت مصرف پلاستیکها در سالهای آتی سلامت زیستی مردم را میبلعند. سازگار نبودن پلاستیکها با محیط زیست و انباشت آن در طبیعت موجب از بین رفتن سرمایه ملی میشود و آلایندگی منابع آب، خاک و دریاها با پلاستیکها روز به روز نگران کننده تر است. انباشت و ماندگاری بالای پلاستیکها در طبیعت، مشکلات بازیافت و دشواری در استفاده مجدد این مواد گرفتاری جدی زیست محیطی است و این در شرایطی است که مردم عادات رفتاری غلطی را در استفاده از پلاستیکها در سالهای اخیر پیدا کردهاند که باید در سایه فرهنگ سازی اصلاح شود.
این فرهنگ سازی کی و کجا اجرا میشود؟ یک وقتهایی شهرداریها سطلهای زباله آبی و قرمز در محلهها میگذاشت و روی آبیها «ویژه زبالههای بازیافت یا خشک» و روی قرمزها «ویژه زبالههای تر» مینوشت اما خیلی وقتها میدیدیم که توی سطلهای آبی، با بی رحمی و گاهی به علت نبود آگاهی یک کیسه نایلون پر از آشغال تر ریختهاند. انگار برای خیلی از ما مردم مهم نیست، سرنوشت محیط زیست چه میشود. کار به جایی رسیده است که برخی از ما مردم، طرفداران محیط زیست و طرفداران جدایی زباله خشک و تر را مسخره میکنیم و فکر میکنیم ،اینان از سر سیری به این صرافت افتادهاند. غافل از اینکه حفاظت از محیط زیست از سر سیری نیست. از سر تدبیر اندیشی و به فکر آینده فرزندان بودن است. به فکر حفظ محیط زیست بودن یعنی اینکه یقین داریم، آب رفته به جوی باز نمیگردد و طبیعت نیز وام بلاعوض به ما نمیدهد. طبیعت انتقامش را از ما میگیرد و آن وقت است که خشک و تر با هم میسوزند.به امید روزی که مردم، تفکیک زبالههای خشک از تر را یاد بگیرند.
گزارش از: لیلا خطیب زاده