قسمت پنجم
- مقداری در مورد بستر بومی فرهنگ ایران توضیح دهید؟
در سال 2003 بنده سخنرانی به زبان اصلی در دانشگاه شریف داشتم که اولین نقد خود من به نقشه ی فرهنگی آقای هافستد بود و بعدها در کتاب منابع انسانی پیشرفته در فصل دوم مفصل
آقای هافستد را نقد می کنم. آقای هافستد براساس کار آماری که در سال 1970-1975 انجام داده به یک سری نتایج رسیده است و براساس آن کشورها را تقسیم کرده است. او ایران را جامعه ای فرد گرا معرفی کرده بود که این نظر نشان دهنده ناآشنایی ایشان با جامعه ایرانی است. یاریگری مفهومی است که از دیرباز در متن زندگی مردمان سرزمین ما شکل گرفته است. در جامعه بشری هنوز به بحث یاریگری توجه درخوری نشده است. یاریگری جدا از مشارکت و کار گروهی است. درست است که یاریگری با مفهوم مشارکت در بعضی جاها هم پوشانی دارد. درست است که با مفهوم کار گروهی و تیمی جاهایی هم پوشانی دارد ولی خیلی جاها هم افتراق دارد.
- فرمودید یاری گری، پدر گرامی تان آقای دکتر مرتضی فرهادی، مفهوم جدیدی را به عنوان یاریگری در مقدمه کتاب انسان شناسی یاریگری مطرح نمودند کمی از این مفهوم و کتابشان بگویید؟
پدر سعی نمودند، فرهنگ جدیدی را جایگزین الگوهای غربی در ایران کنند و به جای استفاده از الگوهای غربی که در جامعه ی ما شاید نتواند خیلی کارآمد باشد شناخت تحولات کشوری مانند ژاپن که مانند ایران دارای تمدن کهن است را مد نظر قرار دهند.
به نظر استاد، ژاپن در عین حفظ وفاداری به سنت های خود توانست به پیشرفت و صنعتی شدن دست یابد به طوری که امروزه دومین کشور صنعتی جهان است. دکتر فرهادی آن قسمت از سنت ایرانیان را نه مانعی بر سر راه تجدد بلکه نیرو و محرک لازم برای توسعه جامعه ایران می بخشد را بازیابی کرده و وجوه متفاوت را تبیین می کند.
دکتر فرهادی مشتاقانه از دانشجویان خود می خواهد که مشعل پژوهش را روشن نگه دارند. نظریه خیر محدود مهم ترین موضوع مطرح شده در مقدمه کتاب انسان شناسی یاریگری است. دکتر فرهادی علت بروز همکاری میان آدمیان را فراتر از ضرورت جبران ضعف های جسمی دفاعی و اقتصادی می داند و به بعد روانی ضرورت همکاری اشاره می کند. دکتر مرتضی فرهادی مدلی را برای تقسیم بندی انواع همکاری ارائه می کند. مدلی که بر مبنای جهت همکاری به سه دسته تقسیم می شود. 1. دون سویه یا خودیاری 2. میان سویه یا خودیاری 3. برون سویه یا دگریاری.
دکتر فرهادی تنها محقق ایرانی است که صاحب نظریه در زمینه توسعه بومی است. وی متعقد است، برخلاف اعتقاد برخی صاحبنظران داخلی و خارجی، کشاورزان ایرانی هرگز خودخواه و فردگرا نبودهاند و وجود چنین تنوعی از نظامهای یاریگری بین آنها گواهی بر این مدعاست. در ایران هنوز نظام یاری گری و فرهنگ همکاری پویا است.
یاریگری از ویژگی های یک جامعه سنتی است. منظور از یاریگری یکی بودن و همسویی کوشش های دو و یا تعداد بیشتری از افراد برای دستیابی به هدف یا هدف هایی معین با نیت و منظوری واحد و یا متفاوت است. دکتر فرهادی قبل از پرداختن به مسئله یاریگری بر لزوم مطالعه فرهنگ بومی ایران تأکید می کند و معتقد است که عدم مطالعه همه جانبه و شناخت از فرهنگ بومی، موجب خسارات اقتصادی، اجتماعی و روانی جبران ناپذیری شده است.
یکی دیگر از مسائل مهمی که دکتر فرهادی در کتاب خود به آن می پردازد، رد نظریه « خودمحوری » ایرانیان است. دکتر فرهادی در این کتاب گونه شناسی و طبقه بندی انواع یاریگری را برای نخستین بار انجام داده است. گونه شناسی یاریگری ها به این ترتیب است:
1- خودیاری 2- دگریاری 3- تعاونی های سنتی 4- همیاری
پدر، همزمان هم جمع آوری کننده و تبیین کننده ی آن همه یاریگری های انسان ایرانی و در عین حال نقّاد است؛ نقّاد جامعه معاصر ایران با همه رقابت ها، سودجویی ها و منفعت طلبی های افراد انسانی اش که از خلال این فرآیند رقابتی شدن و کاسب کاری است که غربی ها از 400 سال پیش با انگیزه های سوداگرانه استعماری شان، ملت ها را با توجیه تصرف بازار داخلی این کشورها، از فرهنگ ملی و سنّتی و به ویژه پتانسیل فرهنگی بومی شان، جدا کردند. نقّاد، نظامی رقابت جویانه و پول محور است که مردمان، سازمان ها و نهادهای اجتماعی جوامعی همچون جامعه ایران را با ذخایر سرشار نفت، در حال توسعه و غالباً شبه توسعه و توسعه مصرف، درجا نگه داشته است.نقّاد نظامی که فرهنگ تولیدی و تولیدات ایران زمین را به طور اخص فلج کرده و از کار انداخته است و در سرانجام خود، به فراموشی و نابودکردن اکثریت عظیم دانش و فناوری های سنّتی، در زمینه صنایع و کشاورزی سنّتی و هنرهای بومی انجامیده است.
و در نهایت، از پی این همه مستندات تجربی و نقدش به وضع کنونیِ جوامعِ سنّتیِ صنعتی شده ، پدر البته به گذشته های دور، دل خوش نمی کند بلکه به توسعه های همه جانبه و انسانی تر
می اندیشد که در آن کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین و از جمله ایران، بنا بر شرایط و امکانات و نیازمندی ها و با توجه به آرمان های فرهنگی و مذهبی و انسانی خویش، راه های خلّقه و ناردّ دیگری را، امکان تجربه داشته باشند.
توسعه ای در آن قد و قامت که در فراز و از فراز سنّت، بدان بتوان نگریست، سنّتی از گذشته به یاد آمده و فهم شده،که در نتیجه، حال و آیندۀ ایرانیان نیز است. پس نو به نو شدن سنّت، همان است که توسعه، مبداء و مقصدی متفاوت پیدا کند: مبداء آن البته، امکانات، ملزومات، تجربیات و آفرینندگی های چندین هزارسالۀ تمدن و فرهنگ سنّتی است که پدر بازمانده های آن را، در نیم قرن گذشته و عمدتاً در روستاهای ایران کاویده و ثبت و ضبط کرده است. کاوشی بدین هدف که مقصدی دیگر از برای توسعه و توسط این یاریگری ها در این حال و آن آینده بتواند رقم زده شود؛ مقصدی جز آن مقصد تاریخ و فرهنگ و تکنولوژی غرب که در آن همکاری- مقدّم بر جنگ و ستیزه- قاعده است، نه استثناء.
- بنابراین می توان گفت، فرهنگ ایرانی فرهنگ یاریگر است؟
در کشور ما نه این که رقابت و جنگ وجود نداشته باشد بلکه شیوه ی منحصر به فردی داشتیم که جنگ را به رقابت و رقابت را به رفاقت تبدیل می کرده است، اسم این شیوه برابری است. این رسم در مناطق مختلف ایران به نام های گوناگونی نامیده می شود و خود گوناگونی این نام ها یکی از نشانه های دیرینگی آن است. برابری و برابر در روستاهای الیگودرز و خمین و برخی روستاهای اراک، برداری و برابر ، جادرو و رشکارشکی در روستاهای اراک و ملایر.
در رسم دروی گندم در روستاهای مختلف ایران اگر کسی آخرین نفر می شده بالاترین نفرین های هستی و پروردگار بر فراز او فرود می آمده است. کارکرد و شیوه این بوده است که برای اینکه هیچ کس آخر نشود همه باید همیارانه و دگر یارانه به یکدیگر کمک کنند. یعنی بعد از دروی زمین خود بلافاصله به یاری دیگری می شتافت. حتی روستاها هم به کمک یکدیگر می شتافتند و برابری شکل می گیرد. دقت کنید با توجه به ریشه شناسی لغت این رسم، رسم چندین و چندین هزار ساله ما ایرانیان است. نکته جالب این است که اقتصاددانان تعاون طلب می خواهند با معجزه تعاون از این کار مشقت آور، کار دل انگیز بسازند. در برابری این اتفاق می افتد. در برابری، یک نشاط و شور و هیجانی شکل می گیرد که تمام عداوت ها و رقابتها را کنار می گذارد و به قول شارل فوریه ،کار دل انگیز در آن شکل می گیرد. جالب است بدانید که بعد از آن مسابقه جشن بزرگی می گرفتند. به نظر می رسد که برابری منهای این کارکردهای احتمالی و ظاهری برای مالکان کارکردی بسیار مهم تر اما پنهان تر اجتماعی اقتصادی برای روستاییان داشته است. رشد جامعه شناسی در غرب با رشد سرمایه داری و فردگرایی همگام بوده است و جامعه شناسان غربی بیشتر از چنین دریچه ای به زندگی اجتماعی انسان نگریسته اند. شاید دلیل دیگر این کم توجهی عاری بودن یاریگری نسبت به امور دیگری همچون سبقت جویی رقابت ستیزه جویی و جنگ باشد یعنی روزمره بودن یاریگری باعث معمولی به نظر رسیدن آن بوده است. آنقدر در این سرزمین شکل های مختلف خودیاری و همیاری و دگریاری داشته ایم که یاریگری به چشم نمی آید. ما آنچنان در اقسام مختلف یاریگری که به ایثار و عشق می انجامیده است، غوطه ور بودیم که اصلا به ارزشمند بودن یاریگری فکر نمی کردیم.
در ژاپن رسمی به نام بوشیدو وجود دارد که به شیوه های فتوت ما و هم به شیوه های برابری ما نزدیک است اما بوشیدو فراموش نشده است. همچنان که کوتاکسو را فراموش نکردند. از بوشیدو شکل های کارآفرینی و رهبری در سازمان را ساختند و آنچه از غرب آموخته اند را بومی کردند. ماکسوشیتا برای دستیابی به این رسالت هفت اصل را برای فعالیت های خود تعریف کرد.
اصل اول: روحیه ی خدمت رسانی از طریق صنعت.
اصل دوم: روحیه عدالت جویی.
اصل سوم: روحیه ی هماهنگی و همکاری.
اصل چهارم: روحیه ی عشق به پیشرفت.
اصل پنجم: روحیه ی احترام گذاری و فروتنی.
اصل ششم: روحیه ی سازگاری با قوانین طبیعت.
اصل هفتم: روحیه ی قدرشناسی.
این هفت اصل از سال 1933 تا امروز شعار اصلی برای کار روزانه هزاران عضو شرکت الکترونیکی ماتسوشیتا بوده است. موضع ژاپنی ها نسبت به کار کاملا متفاوت از موضع آمریکایی هاست. مردم ژاپن، دارای زمینه ی سازگاری با هر شغلی هستند و آن را شرافتمندانه تلقی
می کنند. وقتی کسی در سن 55 یا 60 سالگی بازنشسته می شود و سپس در شغل دیگری که پایین تر از شغل قبلی اوست، اشتغال پیدا می کند هیچ کس نسبت به او به دیده تحقیر نمی نگرد باید یادآور شوم که مدیران عالی رتبه هیچ گونه سن بازنشستگی اجباری ندارند و بسیاری از آنان تا 78 سالگی سر کار باقی می مانند. شیوه ی مدیریت ما شیوه ی مدیریت آمریکای شمالی است. در ژاپن کارآفرینی از آنتروپرنشر استخراج نمی شود از بوشیدو استخراج می شود. حالا ما چطور می توانیم از آنتروپرنشر، کارآفرینی را احظا کنیم. به همین دلیل است که نخستین تعالیم اهل فتوت و فتوت نامه ها ارزش بخشی به کار و تلاش و مبارزه جانانه با خارانگری حتی کم اهمیت ترین کارها می باشد. هیچ کاری از منظر فتوت خار نیست. در راستای این اهداف هر آنچه که با کار و عزت و اهمیت آن کارآموزی و تجربه اندوزی ابزار کار و روابط استاد و شاگردی روابط هم پیشه گان با یکدیگر و روابط اصناف با مردم مرتبط بود به دقت مورد ملاحظه قرار می گرفت. ما در کارآفرینی فتوتی، دگرخواهی اشتغال زایی، خلاقیت و محترم شمردن کار داریم که همه را از مفاهیم فتوت گرفته ایم. سپس مفاهیمی را که در کارآفرینی داشتیم، برساخت کردیم.
- بررسی آثار دکتر مرتضی فرهادی، نکته مهمی را هویدا می کند و آن نکته این است که همه آثار ایشان در زمینه جامعه ایرانی به وجود آمده و به بار نشسته اند و در واقع باید گفت که ایشان با مطالعه و تحقیق در میدان، به درکی نظری از جامعه ایرانی دست یافته اند. نمی توان ادعا کرد که این نظام مفهومی و نظری جامع و صددرصد کامل و درست است ولی آن وجوه و ابعادی از جامعه ایرانی که ایشان به آن پرداخته است. توضیح بسیار دقیق و موشکافانه ای می دهد و لایه ها و زوایای پنهانی را آشکار می کند که شاید در جاهای دیگر کمتر دیده باشیم. به نظر شما مهم ترین ویژگی پدر بزرگوارتان از این منظر چیست؟
مهم ترین ویژگی پدر از این منظر، این است که با ذهن خالی با جامعه ایرانی مواجه نشده است و اتفاقا پرسش ها و مسائل دقیقی هم از آن داشته است که با رجوع به متن جامعه و نزدیک به پنج دهه پژوهش به آن پاسخ دهد. نکته مهم دیگر در سبک کار ایشان این است که پدر تئوری را از قبل نساخته است؛ به عبارتی، ایشان از طریق تامل و پژوهش ریز در میدان و واکاوی ریز به ریز جامعه ایرانی و آن چیزی که خود ایشان می گوید "ریز مردم نگاری" سعی کرده است تار و پود زندگی جامعه ایرانی را در وجوه مورد نظر خود واکاوی کند و بتواند از این منظر، فهمی نسبت به ابعادی از جامعه ایرانی ایجاد کند.
- با توجه به توضیحات جنابعالی کار ایشان به یک تعبیر، توصیفی نیست اما به تعبیر دیگری وجه توصیفی بسیار پررنگی در آثار ایشان وجود دارد.
نمی توانیم آثار ایشان را به مردم نگاری های توصیفی صرف تقلیل دهیم چون کار ایشان به شدت پژوهشی و علمی است، اما باید توجه کنیم که سخت ترین کار در پژوهش این است که یک متن، درک یا تصویر یا به عبارت خلاصه تر- توصیف دقیقی از یک پدیده به ما بدهد؛ و پدر از عهده این کار به خوبی بر آمده است. پدر سعی کرده، وجوهی از جامعه ایرانی را برای ما توصیف کند که در چهار چوب های مفهومی قبلی معمولا به آنها توجهی نداشتیم یا حتی می شود گفت، که چهارچوب های مفهومی قبلی ما توان توصیف آن ابعاد در جامعه ایرانی را نداشته است.
باید لحاظ کنیم هر چهارچوب مفهومی و هر چهارچوب نظری، وجوهی از جامعه یا وجوهی از پدیده را برای ما روشن می کند؛ امکان های دیدن وجوه خاص دیگری را هم می گیرد یا دست کم محدود می کند و پدر تلاش کرده، فراتر از آنچه که در جامعه ایرانی وجود دارد آن ابعاد نادیده انگاشته شده و یا پنهان جامعه ایرانی را آشکار کند؛ و این ویژگی آشکارکننده وجوه خاص تر و در عین حال مهم تر جامعه ایرانی، در کار ایشان برجستگی خاصی دارد. به همین دلیل، کار ایشان توصیفی است اما توصیفی که چشم انداز جدیدی به آدم ها می دهد و درک جدیدی یا حتی الگوهای جدیدی برای فهم و درک به محققان می دهد. از این منظر، کار ایشان یک کار توصیفی است اما توصیف به معنای بسیار دقیق تر و فلسفی تر.
پایان قسمت پنجم