فاطمه قدیری
رسانه های جمعی نقشی حیاتی و تعیین کننده در جامعه ایفا می کنند. به طوری که در بریتانیا آنها را طبقه چهارم مینامند، زیرا آنها یکی از ارکان دموکراسی در کنار قوه مجریه، مقننه و سایر نیروهای اجتماعی - اقتصادی هستند که یک جامعه را به هم پیوند میدهند. در این زمینه، توجه به این نکته مهم است که آن ها هم ناظر رفتار عمومی مقامات منتخب و هم حافظان حسن نیت مردم هستند، زیرا در پی گزارش دادن اتفاقات جامعه هستند. از این رو، رسانه های جمعی به طور ویژه به جامعه مربوط میشوند؛ زیرا بدون رسانه ها، ما هرگز نمیدانیم در دنیای اطرافمان چه اتفاقی میافتد. و بدون اطلاع از اخبار و اتفاقات روز بدون قطبنمای اخلاقی و وجدان اخلاقی مورد نیاز برای حفظ جامعه خواهیم بود. نکته اینجاست که رسانه های جمعی مانند همهی صاحب نظران وظیفه و مسئولیتی در قبال جامعه دارند و به همین دلیل است که جزء حیاتی دموکراسی های مدرن محسوب می شوند.
گرایشهای اخیر
با توجه به نقش مهمی که رسانه های جمعی در جامعه ایفا میکنند، روندهای اخیر نشان میدهد که رسانه های جمعی مسئولیت اجتماعی خود را زیر پا میگذارند و در عوض گروگان منافع خاص و برنامههای اختصاصی میشوند. پدیدهی اخبار پولی، محتوای دستکاری شده و چانه زنی با شرکتها به منظور نشان دادن تصویر مطلوبی از آنها یا تقاضای مستقیم رشوه به منظور پخش نشدن محتوا، همگی نشان دهنده انحطاطی است که در متن دوران معاصر رخ داده است. علاوه بر این، خود رسانه های جمعی نیز مستعد اعمال فاسد شدهاند و با توجه به این واقعیت که آنها دروازه بان دموکراسی هستند، باید از این تمایلات اجتناب شود. همانطور که رسواییهای بسیاری از خانههای رسانه ای برجسته در بریتانیا و ایالات متحده نشان میدهد، رسانه های جمعی دیگر تامین کنندگان مستقل حقیقت نیستند، بلکه به ابزار منافع خاص تبدیل شده اند.
انتقال از روزنامه به رسانه دیجیتال
به گفته بسیاری از ناظران، گذار از رسانه های چاپی به رسانه های دیجیتال (تلویزیون، اینترنت و رسانه های اجتماعی) رسانه های جمعی را قدرتمندتر کرده است زیرا به آنها دسترسی به میلیاردها بیننده و عدم محدودیت های جغرافیایی را می دهد. از این رو، اکنون قدرت های برتری در جامعه به آنها داده شده است. این موضوع، یعنی دسترسی آسان و قدرتمند شدن رسانهها باعث می شود که ما آسانتر طعمه دستکاری و پیشبرد برنامهها شویم. با این حال، لازم به ذکر است که دقیقاً به همین دلیل است که آنها نباید تسلیم وسوسههای انتخاب راه آسان شوند، زیرا اکنون مسئول رویدادها در مقیاس جهانی هستند و نه در سطح محلی یا منطقهای.
رسانه به عنوان ابزار کنترل
در کنار مطالب ذکر شده باید این موضوع را در نظر داشت که در بسیاری از کشورها، رسانه ها توسط دولت به عنوان ابزار کنترل و برای اهداف تبلیغاتی استفاده می شود. به عنوان مثال، رسانه های چینی به شدت تحت کنترل هستند و سانسور مستقیم و عمیق است. در کشورهایی مانند ایالات متحده، اگرچه هیچ کنترل صریحی وجود ندارد، انتظار میرود رسانه ها خطی را که شرکت ها و مؤسسه تعیین میکنند، دنبال کنند. البته این بدان معنا نیست که رسانه ها در ایالات متحده بدون جانب داری و کاملا آزاد رفتار میکنند. فقط اشکال کنترل متفاوت است و با خانههای رسانهای شرکتی که بر آنها حکومت می کنند، حامیان مالی و تبلیغ کنندگان دستور کار را تعیین می کنند. جنبه دیگر در اینجا این است که همه دولتها صرف نظر از اینکه به صورت دموکراتیک انتخاب شده باشند یا اقتدارگرا به اهمیت رسانه ها در کارکرد دستور کار پی برده و از این رو از رسانه ها به نفع خود استفاده می کنند. یافتن خانه های رسانه ای همسو با یک حزب سیاسی کاملا عادی و قانونی است. این موضوع در بسیاری از کشورهای جهان وجود دارد. تفاوت تنها در درجه دستکاری است.
رسانه به عنوان عامل تغییر
بخش قبل ممکن است به جنبههای منفی رسانه ها اشاره کرده باشد و از این رو، این بخش قصد دارد طرف دیگر ماجرا را نشان دهد. رسانه ها در بسیاری از کشورها به طور خستگی ناپذیر و شجاعانه تلاش میکنند تا طبق وجدان خود و نه بر اساس منافع و دستورات، گزارش هایی تهیه و منتشر کنند. با ظهور اینترنت و رسانه های اجتماعی، پیگیری اشتیاق و آرمان های خود برای روزنامه نگارانی که دارای ذهن وجدانی هستند آسان شده است. به دلیل ماهیت سیال رسانه، کنترل و دستکاری اینترنت دشوارتر است، اگرچه مواردی وجود دارد که مؤسسات بزرگ و دولتها به کنترل وب سایت ها و نشریات متوسل می شوند؛ که نمونه های آشکار آن را می توان در حذف مطالب و عکس ها و حتی حساب های کاربری در رسانه های اجتماعی پرطرفدار مانند فیسبوک و اینستاگرام مشاهده کرد.
مسئلهی ضروری
با در نظر گرفتن این واقعیت که رسانه ها باید بین تشکیلات و وظیفه خود در قبال شهروندان مسیر پر پیچ و خمی را طی کنند، نکته اصلی باید انصاف، صداقت و عینیت در گزارش آنها باشد.علاوه بر این، خانه های رسانهای باید از وسوسه های قدرت و امتیازات دوری کنند و در گزارش های خود بیطرف باشند. در صورتی که رسانه ها عادت به دریافت لطف از سوی مؤسسه و شرکت ها نداشته باشند، میتوان به این امر دست یافت.
سخن پایانی
رسانه های جمعی به دلیل دلایل مختلفی که در بالا مورد بحث قرار گرفت، به طور انتقادی با جامعه مرتبط هستند. علاوه بر این، این واقعیت نیز هست که رسانه های جمعی اکنون در موقعیتی قرار دارند که میتوانند شانس محبوبیت افراد مشهور، سیاستمداران، بازرگانان و ورزشکاران را ایجاد کنند یا آنها را از بین ببرند. از این رو، مسئولیتی که جامعه بر عهده آنها گذاشته شده است، باید عاقلانه و نه با سهل انگاری یا با دستور کار پنهان انجام شود. در نهایت، رسانههای جمعی مطمئنا از زمانی که در مورد رویدادهای شهر و شورا گزارش میکردند، راه زیادی را پیمودهاند. الان یک پلتفرم جهانی دارند و مسئولیت های جهانی دارند، یعنی باید وجدان هم داشته باشند؛ البته که باید این را هم در نظر داشت که نمی توان همیشه عینیت داشت زیرا حمایت مالی و درآمد تبلیغاتی ستون فقرات رسانه است. بنابراین، هدف نهایی باید این باشد که تا حد امکان عینی و تا حد امکان مستقل در محدودیتها باشد.