* حوریه یحیایی
فاصله میان آموخته های دانشگاهی و مهارتهای صنعتی یکی از چالشهای عمدهای است که در بسیاری از کشورها، به ویژه در ایران، مشاهده میشود. این شکاف به مرز
نگران کننده ای رسیده است. اگرچه این فاصله میتواند ناشی از عوامل متعدد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ساختاری باشد اما لزوم مرتفع ساختن آن برای رونق صنعتی و اقتصادی کشور امری ضروری به نظر می رسد.
یکی از اصلی ترین دلایل این فاصله، عدم تطابق محتوای آموزشی دانشگاه ها با نیازهای واقعی بازار کار است. در بسیاری از موارد، برنامه های درسی طراحی شده در دانشگاهها به طور عمده بر مبنای تئوریهای علمی و مباحث پایه ای قرار دارند و کمبودی در زمینه مهارت های عملی و کاربردی احساس میشود. این مسأله به ویژه در رشتههای فنی و مهندسی بارزتر است، جایی که کارفرمایان به دنبال افرادی هستند که توانایی حل مسائل واقعی و کاربردی را داشته باشند. مهندسین که تا روز فارغ التحصیلی شان فضای حاکم بر صنعت متانسب با رشته تحصیلی شان را نه دیده اند و نه درک کرده اند. در نتیجه، فارغ التحصیلان با وجود داشتن دانش تئوریک، در مواجهه با چالشهای عملی رشته تخصصی شان دچار مشکل می شوند.
البته عوامل دیگری که به این فاصله دامن می زنند،عدم ارتباط نزدیک بین دانشگاهها و صنایع است. در بسیاری از موارد، دانشگاهها به طور مستقل عمل می کنند و در نتیجه، فرصتی برای تبادل اطلاعات و تجربیات بین اساتید و صنعتگران وجود ندارد. این عدم تعامل می تواند به عدم شناخت دانشگاهها از نیازهای واقعی صنعت و همچنین عدم توانایی صنایع در بهره برداری از دانش دانشگاهی منجر شود. به عنوان مثال، شرکتها ممکن است از پروژههای تحقیقاتی دانشگاه ها بی خبر باشند و در عوض دانشگاه ها نیز ممکن است از نیازهای روز بازار کار آگاهی نداشته باشند. این در حالی است که از سال ها پیش کارخانجات بزرگ دنیا در کشورهای توسعه یافته کلاس های درسی دانشگاه را در محیط کارخانه ها برگزار می کنند و محتوای آموزشی دانشگاه ها به خصوص در رشته های فنی متناسب با نیاز متغیر و شناور است.
علاوه بر این، معیارهای ارزیابی دانشگاه ها و اساتید معمولاً بر اساس مقالات و انتشارات علمی است، در حالی که این معیارها نمی توانند به طور کامل مهارت های عملی و توانایی های کارآفرینی را اندازه گیری کنند. این موضوع باعث میشود که دانشگاه ها بیشتر به تولید علم و مقالات علمی پرداخته و از آموزش مهارت های کاربردی غافل شوند. در نتیجه، فارغ التحصیلانی که وارد بازار کار میشوند، ممکن است فاقد مهارتهای لازم برای انجام وظایف عملی باشند. در ایران، غالباً برنامه های کارآموزی و دورههای عملی به طور کافی در سیستم آموزشی گنجانده نمیشوند و دانشجویان فرصت کافی برای کسب تجربه عملی ندارند.
این مسأله باز هم در رشتههای مهندسی و فنی مشهود است، جایی که کارآموزی و تجربه عملی می تواند به شکل گیری مهارتهای لازم برای ورود به بازار کار کمک کند. در نتیجه، فارغ التحصیلان به راحتی نمیتوانند فاصله بین آموخته های دانشگاهی و نیازهای صنعتی را پر کنند.
در کنار این مسائل، چالشهای فرهنگی و اجتماعی نیز بر این فاصله تأثیرگذار هستند. در بسیاری از موارد، ارزش گذاری جامعه بر روی مدارک تحصیلی و نداشتن نگرش مثبت نسبت به مهارت های عملی و کارآفرینی بر تمایل جوانان برای ورود به بازار کار تأثیر منفی گذاشته است.
جوانان به جای تمرکز بر کسب مهارت های عملی، بیشتر به دنبال اخذ مدارک تحصیلی هستند و نتیجه آن می شود که در نهایت به نیازهای واقعی بازار کار پاسخی داده نمی شود. برای کاهش این فاصله، نیاز به اصلاحات بنیادین در نظام آموزشی و ارتباطات دانشگاهها با صنعت وجود دارد. ایجاد برنامه های مشترک بین دانشگاهها و صنایع که برای دانشجویان این امکان را ایجاد نماید تا در محیطهای واقعی کارآموزی کنند و مهارت های عملی خود را تقویت کنند، بسیار حائز اهمیت است. برگزاری دورههای کارآموزی، پروژههای تحقیقاتی مشترک و همایش های علمی صنعتی که در آنها دانشگاهیان و صنعتگران به تبادل تجربیات و دانش بپردازند مفید و مهم است.
دانشگاه ها یاید بر روی مهارت های نرم مانند کار تیمی، ارتباطات و حل مسئله تمرکز بیشتری داشته باشند. این مهارت ها برای موفقیت در محیطهای کاری ضروری هستند و میتوانند به فارغ التحصیلان کمک کنند تا بهتر با چالشهای صنعتی مواجه شوند. همچنین، آموزش کارآفرینی در دانشگاه ها می تواند به دانشجویان کمک کند تا توانایی راه اندازی کسب و کارهای خود را داشته باشند و به این ترتیب، به توسعه اقتصادی کشور کمک کنند. فاصله میان آموختههای دانشگاهی و مهارت های صنعتی در کشور یک چالش پیچیده است که نیاز به توجه و اقدام هماهنگ از سوی دانشگاه ها، صنایع و جامعه دارد، که البته نمی توان نقش مهم سیاست گذاران در این حوزه را نادیده گرفت.