* فاطمه یحیایی
منتورینگ در فرایند کارآفرینی و به ویژه در راه اندازی استارتاپ ها به عنوان یک عنصر کلیدی و مهم شناخته میشود. منتورها می توانند با ارائه دانش، تجربیات و راهنماییهای ارزشمند، کارآفرینان را در مسیری که برای راهاندازی کسب و کار خود انتخاب کرده اند، یاری دهند. با این حال، زمانی که منتورهایی که به واقع کارایی ندارد یا ناکارآمد هستند به عنوان مشاور معرفی میشوند، میتوانند تأثیرات منفی بر روی استارتاپها داشته باشند و در برخی موارد، دلایل اصلی شکست آنها شوند. در ادامه، به بررسی ابعاد مختلف این موضوع پرداخته میشود و عواملی که منتورینگ ناکارآمد میتواند در شکست استارتاپها ایفا کند، بررسی خواهد شد.
اولین مسألهای که باید بررسی کنیم، عدم تطابق بین منتور و نیازهای استارتاپ است. هر استارتاپ به نوعی منحصر به فرد است و بر اساس بازار هدف، نوع محصول یا خدمات و بسته به مراحل رشد خود نیازهای خاصی دارد. منتورهایی که قادر به درک این تغییرات و نیازها نیستند، ممکن است راهبردها و تجربیات نادرستی را ارائه دهند. برای مثال، اگر یک استارتاپ در مرحله اولیه خود قرار دارد و به دنبال تأمین مالی است، دعوت از منتوری که تجربههایش در حوزه مدیریت عملیات و توسعه محصول بوده، میتواند اولویتها و مشکلات کارآفرین را نادیده بگیرد. این عدم تطابق میتواند منجر به اتخاذ تصمیمات نادرست و سرمایهگذاری بر روی حوزهها یا استراتژیهای نامناسب شود که به شکست استارتاپ منجر خواهد شد.
علاوه بر این، منتورهای ناکارآمد ممکن است با ارائه مشاورههای غیرواقعی و غیردقیق، انتظارات غیرمنطقی را ایجاد کنند. این نوع مشاورهها میتوانند منجر به ناپایداری در تصمیم گیریهای کلیدی شده و کارآفرینان را به سمت انتخابهای خطرناک و ناپخته سوق دهند. به عنوان مثال، یک منتور ممکن است به کارآفرینان بگوید که جذب سرمایه گذار در کوتاه ترین زمان ممکن کاملاً آسان است و این موضوع میتواند باعث شود که کارآفرینان در این زمینه بیش از حد بر مدل کسبوکار خود تمرکز کنند. این در حالی است که فرآیند جذب سرمایه گذار ممکن است زمانبر و دشوار باشد و نیاز به استراتژی های دقیق تری دارد.
منتورینگ ضعیف نیز میتواند منجر به عدم شفافیت در اهداف و چشم اندازهای استارتاپ شود. اگر منتور نتواند به وضوح اهداف واقع بینانهای را برای استارتاپ تعیین کند، کارآفرین ممکن است دچار سردرگمی شده و نتواند در مورد اولویتها و استراتژیهای خود به درستی تصمیمگیری کند. در نتیجه، تلاشها و منابع ممکن است به صورت پراکنده و بیهدف مصرف شوند و در نهایت این امر به ناتوانی در رسیدن به نتایج مطلوب منجر خواهد شد. همچنین، سردرگمی در مورد جهتگیری استارتاپ میتواند باعث کاهش اعتماد به نفس کارآفرین و حتی از دست دادن انگیزه برای ادامه کار شود.
نقص یا عدم توجه به ایجاد شبکه ارتباطات نیز از دیگر عواملی است که منتورهای ناکارآمد به شکست استارتاپ کمک میکنند. یکی از مهمترین وظایف منتورها، ایجاد ارتباطات میان کارآفرینان و منابع مختلف شامل سرمایهگذاران، مشتریان، تأمینکنندگان و سایر کارآفرینان است. اگر منتور به سرمایهگذاری روی شبکهسازی و ارتباطات توجه نکند، کارآفرینان ممکن است از فرصتهای مهم غافل شوند و از ایجاد همکاریهایی که میتواند به رشد و توسعه آنها کمک کند، بازبمانند. فقدان این شبکههای ارتباطی، علاوه بر کاهش فرصتهای تجاری، میتواند بر روی دسترسی به منابع و اطلاعات کلیدی تأثیر منفی بگذارد.
علاوه بر این، منتورهای ناکارآمد ممکن است با مسیرهای مشاورهای جامد و غیرانعطافپذیر، مسیرهای خلاقیت و نوآوری را محدود کنند. در دنیای استارتاپها که نیاز به انعطافپذیری و تطبیق مداوم با شرایط بازار وجود دارد، تکیه بر روشها و استراتژیهای بسیار ثابت میتواند مانع از تحول و نوآوری در استارتاپ شود. منتورهایی که به کارآفرینان اجازه نمیدهند تا از ایدهها و رویکردهای جدید عبور کنند، میتوانند استارتاپ را به سمت شکست سوق دهند.
با گذشت زمان، بازارها و نیازهای مشتری تغییر میکنند و عدم توانایی در تطابق با این تغییرات میتواند سبب از دست دادن سهم بازار و در نهایت شکست استارتاپ گردد. همچنین، منتورهای ناکارآمد ممکن است با تمرکز بر نقاط قوت خود و نادیده گرفتن ضعفها، کارآفرینان را در تشخیص مشکلات واقعی و چالشهای پیشرو ناتوان سازند. انتقاد سازنده و شفاف به کارآفرینان این امکان را میدهد که ضعفهای خود را شناسایی کرده و برای بهبود آنها اقدام کنند. در مقابل، تشویق به رفتارهایی که صرفاً نقاط قوت را شناسایی میکنند، میتواند باعث غفلت از حل مشکلات اصلی و در نتیجه سقف عملکرد استارتاپ شود. بهعبارت دیگر، این نوع منتورینگ میتواند منجر به اشتباههای مکرر و در نهایت شکست استارتاپ گردد.
یک مورد دیگر که نیز باید در نظر داشت، موضوع ناتوانی در بازخوردگیری صحیح است. منتورهایی که نمی توانند به درستی به بازخوردهای کارآفرینان پاسخ دهند یا آنها را جدی نگیرند، ممکن است به خاطر عدم ارائه مشاورههای صحیح و مفید، کارآفرینان را به سمت راهحلهای نادرست و بینتیجه هدایت کنند. این عدم انتقال بازخورد صحیح، میتواند باعث ایجاد حس نارضایتی و ناامیدی در بین کارآفرینان شود و ناتوانی در بهبود فرآیندها و تصمیمگیریها را به همراه داشته باشد. شاید یکی از مهمترین عوامل ناکارآمدی منتورینگ به رفتار منتور مرتبط باشد. منتورها باید دارای تواناییهای ارتباطی و تعامل اجتماعی قوی باشند. اگر منتور به طور مکرر به انتقادات بهعنوان حمله شخصی پاسخ دهد، این میتواند باعث ایجاد تنشهای غیرضروری و روابط نامناسب میان کارآفرین و منتور شود. در این شرایط، کارآفرینان ممکن است از ارائه نظرات و بازخوردهای خود پشیمان شوند و این مسأله میتواند بر روند تصمیمگیری ها تأثیر منفی بگذارد. همچنین، رفتارهای نامناسب منتور میتواند جو مناسبی برای یادگیری و خلاقیت را از بین ببرد و پسازدغدغهها و تنشها منجر به غفلت از فرصتهای آموزشی و بهبود برای استارتاپ گردد.
کارآفرینان باید با دقت در انتخاب منتورهای خود توجه کنند و از آنها خواسته شود تا بهطور مداوم خود را بهروز کند و درک صحیحی از نیازها و بازارهای در حال تغییر داشته باشند. این نوع رویکرد میتواند به کارآفرینان کمک کند تا در برابر چالشهای مختلفی که در مسیر راهاندازی استارتاپ خود با آن مواجه میشوند، مقاوم تر و موفق تر باشند.