* حسین یحیایی
مدیر مسوول
تفکر همگرا و تفکر واگرا دو رویکرد متفاوت در حل مسائل و تصمیمگیری هستند که هر کدام در فعالیتهای کارآفرینی نقش مهمی ایفا میکنند. این دو نوع تفکر مکمل یکدیگر بوده و کارآفرینان موفق معمولاً قادرند از هر دو به نحو مؤثری بهره ببرند. تفکر همگرا بر یافتن یک راهحل بهینه و درست برای یک مسئله مشخص تمرکز دارد. در این نوع تفکر، فرد با استفاده از منطق، تحلیل و اطلاعات موجود، سعی میکند تا بهترین و کارآمدترین پاسخ را پیدا کند. تفکر همگرا معمولاً در شرایطی که مسئله تعریف شده و راهحلهای مشخصی وجود دارد، بسیار مؤثر است. برای مثال، در یک شرکت تولیدی، تفکر همگرا میتواند برای بهینهسازی فرآیند تولید، کاهش هزینهها و افزایش بهرهوری مورد استفاده قرار گیرد. کارآفرینان میتوانند با استفاده از این نوع تفکر، مشکلات عملیاتی و فنی را به سرعت و با دقت حل کنند. در مقابل، تفکر واگرا به دنبال تولید ایدههای جدید و خلاقانه است. در این نوع تفکر، فرد سعی میکند از زوایای مختلف به مسئله نگاه کند و راهحلهای متنوع و غیرمعمولی را ارائه دهد.
تفکر واگرا معمولاً در شرایطی که مسئله پیچیده و راهحلهای مشخصی وجود ندارد، بسیار مفید است. برای مثال، در یک شرکت استارتاپی، تفکر واگرا میتواند برای توسعه محصولات جدید، ورود به بازارهای جدید و ایجاد مزیت رقابتی مورد استفاده قرار گیرد. کارآفرینان میتوانند با استفاده از این نوع تفکر، فرصتهای جدید را شناسایی کرده و ایدههای نوآورانه را به واقعیت تبدیل کنند. در فعالیتهای کارآفرینی، هر دو نوع تفکر همگرا و واگرا از اهمیت بالایی برخوردارند. کارآفرینان باید قادر باشند در شرایط مختلف، از هر دو نوع تفکر به نحو مناسب استفاده کنند. برای مثال، در فرآیند توسعه یک محصول جدید، ابتدا باید با استفاده از تفکر واگرا، ایدههای مختلفی را جمعآوری کرد و سپس با استفاده از تفکر همگرا، بهترین ایده را انتخاب و بهینه کرد. همچنین، در فرآیند حل مسائل و مشکلات، ابتدا باید با استفاده از تفکر واگرا، علل و عوامل مختلف مسئله را شناسایی کرد و سپس با استفاده از تفکر همگرا، بهترین راهحل را پیدا کرد. کارآفرینانی که تنها بر یک نوع تفکر تمرکز میکنند، ممکن است با مشکلات و چالشهایی مواجه شوند. برای مثال، کارآفرینانی که تنها بر تفکر همگرا تمرکز میکنند، ممکن است در شناسایی فرصتهای جدید و ارائه ایدههای نوآورانه با مشکل مواجه شوند. از سوی دیگر، کارآفرینانی که تنها بر تفکر واگرا تمرکز میکنند، ممکن است در اجرای ایدهها و حل مشکلات عملیاتی با مشکل مواجه شوند. بنابراین، کارآفرینان موفق باید تلاش کنند تا مهارتهای تفکر همگرا و واگرا را در خود تقویت کنند. برای این منظور، میتوان از روشها و تکنیکهای مختلفی استفاده کرد. برای مثال، برای تقویت تفکر واگرا، میتوان از تکنیکهایی مانند بارش فکری، نقشهبرداری ذهنی و تکنیک شش کلاه تفکر استفاده کرد. برای تقویت تفکر همگرا، میتوان از تکنیکهایی مانند تحلیل SWOT، تحلیل PEST و تحلیل پنج نیروی پورتر استفاده کرد. علاوه بر این، کارآفرینان باید سعی کنند تا یک محیط کاری ایجاد کنند که در آن، هر دو نوع تفکر همگرا و واگرا تشویق و حمایت شوند. برای این منظور، میتوان از روشهایی مانند ایجاد تیمهای متنوع، برگزاری جلسات طوفان فکری و ارائه بازخورد سازنده استفاده کرد. همچنین، کارآفرینان باید به کارکنان خود اجازه دهند تا ایدههای خود را آزادانه بیان کنند و از شکست نترسند. در نهایت، میتوان گفت که تفکر همگرا و تفکر واگرا دو ابزار قدرتمند در دستان کارآفرینان هستند. کارآفرینانی که قادرند از هر دو نوع تفکر به نحو مؤثری بهره ببرند، میتوانند در دنیای پویای کسب وکار، موفقیتهای بزرگی را کسب کنند. تفکر همگرا به کارآفرینان کمک میکند تا مشکلات را به سرعت و با دقت حل کنند و تفکر واگرا به کارآفرینان کمک میکند تا فرصتهای جدید را شناسایی کرده و ایدههای نوآورانه را به واقعیت تبدیل کنند. با ترکیب این دو نوع تفکر، کارآفرینان میتوانند یک مزیت رقابتی پایدار ایجاد کرده و در بازار رقابتی، موفقیت خود را تضمین کنند.