* امین رشیدی
صدای در مغازه که با ورود هر مشتری به صدا درمیآمد، حالا جای خود را به نوتیفیکیشن اپلیکیشنهای خرید داده است. بوی نان تازه که از نانوایی محله میآمد، حالا با بستهبندیهای پلاستیکی سوپرمارکتهای آنلاین جایگزین شده است. این تغییر که به ظاهر تنها یک تحول در شیوه خرید است، در واقع دگرگونی عمیقی در ساختار اجتماعی شهرها و محلهها ایجاد کرده است. مغازههای کوچک محلی که روزی نه تنها محل خرید، که مرکز تبادل اخبار محله، حل مشکلات و حتی شکلگیری دوستیها بودند، امروز یکی پس از دیگری در حال تعطیل شدن هستند.
فشار رقابتی پلتفرمهای بزرگی مانند اسنپمارکت و دیجیکالا که با سرمایههای کلان و سیستمهای توزیع پیشرفته کار میکنند، امکان رقابت را از کسبوکارهای کوچک محلی گرفته است. عطاریهای قدیمی که در هر محله یک پایگاه سلامتی و مشاوره پزشکی غیررسمی بودند، کتابفروشیهای کوچکی که صاحبشان دقیقاً میدانست سلیقه هر مشتری چیست، بقالیهایی که گاهی اعتبار میدادند و بخشی از خاطرات کودکی ما را شکل داده بودند، امروز به گونههای در حال انقراض تبدیل شدهاند.
آمارها نشان میدهد در پنج سال گذشته، بیش از ۴۰ درصد از مغازههای کوچک محلی در شهرهای بزرگ ایران تعطیل شدهاند. این فقط یک تغییر اقتصادی نیست، بلکه یک دگرگونی فرهنگی عمیق است. وقتی یک بقالی محله تعطیل میشود، تنها یک محل خرید از بین نمیرود، بلکه یک نهاد اجتماعی کوچک که سالها نقش ارتباطی بین ساکنان محله را ایفا میکرد، نابود میشود. تأثیر اجتماعی این تغییر بسیار عمیقتر از چیزی است که در نگاه اول به نظر میرسد. محلهها که روزی واحدهای زنده و پویای شهری بودند، امروز به مجموعهای از آپارتمانهای بیهویت تبدیل شدهاند که ساکنانش ممکن است سالها همدیگر را نشناسند. آن “حس محله” که در گذشته وجود داشت و مردم در غم و شادی یکدیگر شریک بودند، امروز در حال محو شدن است. کودکان امروز دیگر تجربه خرید از مغازه محله و گفتوگو با صاحب مغازه را ندارند. نوجوانان فرصتهای شغلی کوچکی که در این مغازهها وجود داشت را از دست دادهاند. این تغییرات به تدریج سرمایه اجتماعی را که قرنها در بافت محلات شکل گرفته بود، تحلیل برده است. اما در این میان، جنبشی در برخی کشورهای توسعهیافته در حال شکلگیری است که شاید بتواند الهامبخش باشد.
جنبش “خرید محلی” که در کشورهایی مانند آمریکا، کانادا و برخی کشورهای اروپایی در حال گسترش است، مردم را تشویق میکند به جای خرید از فروشگاههای زنجیرهای بزرگ و پلتفرمهای آنلاین، از کسبوکارهای کوچک محلی خرید کنند. این جنبش فقط یک حرکت اقتصادی نیست، بلکه تلاشی است برای حفظ تنوع فرهنگی، اشتغال محلی و آن حس تعلقای که در خریدهای محلهای وجود داشت.
برخی شهرها حتی قوانینی تصویب کردهاند که توسعه فروشگاههای زنجیرهای بزرگ را محدود میکند تا فضای تنفس برای کسبوکارهای کوچک محلی باقی بماند. اما آیا چنین جنبشی میتواند در ایران نیز موفق باشد؟ پاسخ به این سؤال پیچیده است. از یک طرف، فرهنگ ایرانی همواره بر ارتباطات محلی و صمیمیت در معاملات تأکید داشته است. از طرف دیگر، مشکلات اقتصادی و تمایل به خرید ارزانتر، مردم را به سمت پلتفرمهای بزرگ سوق میدهد. با این حال، نشانههایی از مقاومت در برابر این جریان دیده میشود. برخی محلهها در شهرهای بزرگ ایران شاهد شکلگیری گروههای محلی برای حمایت از کسبوکارهای کوچک هستند.
برخی فروشگاههای محلی با ایجاد خدمات ویژه مانند ارسال پیامک برای مشتریان قدیمی یا ارائه محصولات محلی خاص، در حال یافتن راههایی برای بقا هستند. آینده این نبرد نابرابر هنوز نامشخص است. آیا میتوان میان راحتی خرید آنلاین و حفظ حیات اقتصادی-اجتماعی محلهها تعادلی برقرار کرد؟ شاید پاسخ در مدلهای ترکیبی نهفته باشد؛ مدلهایی که در آن پلتفرمهای فناوری به جای نابودی کسبوکارهای محلی، به ابزاری برای تقویت آنها تبدیل شوند. برخی استارتآپها در جهان در حال آزمایش چنین مدلهایی هستند؛ پلتفرمهایی که به جای حذف مغازهداران محلی، آنها را به شبکه دیجیتال متصل میکنند. در ایران نیز نمونههایی از این دست در حال ظهور هستند، هرچند هنوز در مراحل اولیه قرار دارند.
نکته پایانی این است که مرگ مغازههای محله فقط یک مسئله اقتصادی نیست، بلکه یک فاجعه فرهنگی خاموش است. وقتی آخرین بقالی محله تعطیل میشود، بخشی از هویت جمعی ما نیز از بین میرود. شاید وقت آن رسیده که در میان هیاهوی زندگی مدرن و وسوسه خریدهای آسان آنلاین، لحظهای توقف کنیم و به این فکر کنیم که چه چیزی را در حال از دست دادن هستیم. شاید خرید بعدی ما از سوپرمارکت آنلاین نباشد، بلکه از همان مغازه کوچک سر کوچه باشد که هنوز صاحبش مشتریانش را با نام کوچک صدا میزند. این انتخاب کوچک ما میتواند قدمی کوچک در جهت حفظ آن چیزی باشد که سالها روح و زندگی محلههای ما را تشکیل میداد.