* مهندس امین رشیدی
تصور کنید جوانی در اتاق کوچک خود در تهران نشسته است. با یک رایانه همراه، اینترنت پرسرعت و مهارت های دیجیتال، او برای یک شرکت آلمانی طراحی نرمافزار انجام میدهد، برای یک شرکت نوپای آمریکایی محتوا تولید میکند یا برای یک شرکت انگلیسی تحلیلهای بازار انجام میدهد. او بدون آن که گذرنامه خود را بردارد، بدون آن که خانواده و دوستانش را پشت سر بگذارد و بدون آن که با چالشهای مهاجرت فیزیکی روبرو شود، به اقتصاد جهانی پیوسته است. این فرار مغزها به شکل جدید است: مهاجرت دیجیتال و کارآفرینی جهانی.
این پدیده که به آن “فرار مغزهای مجازی” یا “مهاجرت بدون جابجایی” نیز گفته میشود، یکی از مهمترین تحولات بازار کار در عصر دیجیتال است. اینترنت مرزهای جغرافیایی را از بین برده و امکان دسترسی به فرصتهای شغلی در سراسر جهان را فراهم کرده است. برای جوانان با استعدادی که در کشورهای در حال توسعه زندگی میکنند، این تحول به معنای دستیابی به درآمدهای جهانی، تجربه کار بینالمللی و فرار از محدودیتهای بازار کار محلی است. ریشههای این پدیده را باید در چند تحول کلیدی جستجو کرد. نخست، همهگیری بیماری کرونا که شرکتهای سراسر جهان را مجبور کرد سیاستهای دورکاری را بپذیرند. بسیاری از این شرکتها متوجه شدند که نه تنها میتوانند با نیروی کار دورکار به خوبی کار کنند، بلکه میتوانند با استخدام نیرو از کشورهایی با دستمزد پایینتر، در هزینههای خود صرفهجویی کنند. دوم، ظهور سکوهای کار آزاد بینالمللی که ارتباط بین کارفرماهای جهانی و متخصصان را آسان کردهاند. سوم، افزایش دسترسی به اینترنت پرسرعت در سراسر جهان که حتی در مناطق دورافتاده نیز امکان کار دیجیتال را فراهم کرده است.
برای جوانان، این تحولات به معنای فرصتی طلایی است. یک برنامهنویس ایرانی میتواند برای یک شرکت فناوری پیشرفته آمریکایی کار کند و درآمدی معادل چندین برابر میانگین درآمد داخلی داشته باشد. یک طراح گرافیک میتواند با برندهای بینالمللی همکاری کند. یک متخصص بازاریابی دیجیتال میتواند برای شرکتهای اروپایی برنامهریزی کند. این جوانان نه تنها از نظر مالی بهرهمند میشوند، بلکه مهارتهای خود را در محیطی رقابتی و بینالمللی توسعه داده و شبکه ارتباطی جهانی میسازند. اما این پدیده پیامدهای اقتصادی و اجتماعی پیچیدهای برای کشورهای مبدأ دارد. از یک سو، این جوانان با کسب درآمد ارزی، میتوانند مشارکتکنندگان فعالی برای اقتصاد ملی باشند. آنها مالیات پرداخت میکنند، مصرف میکنند و حتی ممکن است کسبوکارهای جدیدی ایجاد کنند. در برخی موارد، این افراد “سرمایه انسانی” کشور را بدون آن که به صورت فیزیکی از کشور خارج شوند، حفظ میکنند.
از سوی دیگر، این پدیده میتواند شکاف دیجیتالی و اقتصادی در کشورهای مبدأ را بیشتر کند.
جوانانی که مهارتهای دیجیتال دارند و به زبان انگلیسی مسلط هستند، میتوانند به این اقتصاد جهانی بپیوندند، در حالی که دیگران از قافله عقب میمانند. این میتواند به ایجاد یک “طبقه برتر دیجیتال” منجر شود که از نظر درآمدی و فرصتها بسیار جلوتر از هموطنان خود هستند.
همچنین، این پدیده میتواند به “فرار مغزهای داخلی” بینجامد. شرکتهای محلی ممکن است استعدادهای برتر خود را به سکوهای بینالمللی از دست بدهند، چرا که نمیتوانند با دستمزدهای جهانی رقابت کنند. این میتواند به تضعیف بخشهای نوآورانه اقتصاد ملی بینجامد.
برای کشورها، چالش اصلی این است که چگونه از این روند برای توسعه ملی بهرهبرداری کنند. به جای مقابله با این پدیده، دولتها میتوانند سیاستهایی را برای بیشینه کردن سودمندی آن در پیش بگیرند. سرمایهگذاری در آموزش مهارتهای دیجیتال، ایجاد زیرساختهای اینترنتی بهتر، آسانسازی قوانین مالیاتی برای کارآفرینان آزاد و ایجاد محیطهای مساعد کارآفرینی که بتوانند از استعدادهای جهانی شده بهره ببرند، برخی از راهکارهای ممکن هستند. برای جوانان، عوامل کلیدی موفقیت در این اقتصاد جهانی شامل چند بخش اصلی است: تسلط به زبان انگلیسی، توسعه مهارتهای دیجیتال تخصصی، ساختن یک نمایه حرفهای قوی در سکوهای بینالمللی و توسعه مهارتهای کارآفرینی و بازاریابی شخصی.
آینده کار به سمت دورکاری و جهانیسازی نیروی کار پیش میرود. پیشبینی میشود که تا سال ۲۰۳۰، بیش از ۵۰ درصد نیروی کار در کشورهای در حال توسعه به شکلی در اقتصاد جهانی مشارکت داشته باشند. این تحول هم چالشها و هم فرصتهای بیسابقهای ایجاد میکند. برای متخصصان جوان، این به معنای دسترسی به فرصتهایی است که نسلهای پیشین حتی نمیتوانستند رویای آن را ببینند. آنها میتوانند شهروندان جهان باشند بدون آن که خانه خود را ترک کنند. اما این امر همچنین با مسئولیتهایی برای دولتها و جامعه به طور کلی همراه است تا اطمینان حاصل شود که سودمندی این تحول به صورت عادلانه تقسیم شود و کشورها بتوانند در اقتصاد جهانی موقعیت رقابتی خود را حفظ کنند.
فرار مغزها به شکل جدید یک واقعیت غیرقابل انکار در چشمانداز اقتصاد جهانی است. به جای مقاومت در برابر آن، هم افراد و هم کشورها باید یاد بگیرند که چگونه با آن سازگار شده و از فرصتهای ایجاد شده توسط جهان پیوسته بهره ببرند.