* مهندس فاطمه یحیایی
در دنیای پرتلاطم و به شدت رقابتی امروز، که تغییرات فناورانه با سرعتی بیسابقه مسیرهای سنتی کسبوکار را دگرگون میسازد، بقا و پیشرفت برای بسیاری از شرکتهای جاافتاده به چالشی بزرگ تبدیل شده است. در این میان، یک راهبرد نوین و اثربخش، همکاری و کمک گرفتن از استارتآپهاست. این امر ضرورتی استراتژیک برای کسبوکارهایی تبدیل شده که قصد دارند در عصر دیجیتال نه تنها زنده بمانند، بلکه پیشتاز میدان باشند. استارتآپها، با ویژگیهای منحصربهفرد خود مانند چابکی، نوآوری محوری، ریسکپذیری بالا و فرهنگ آزمایشگری، میتوانند مانند خون تازه در رگهای سازمانهای بزرگ و سنتی جریان یابند و آنها را برای مقابله با امواج سهمگین تحولات تجهیز کنند. یکی از اصلیترین زمینههای این همکاری، حوزه فناوری و دیجیتالسازی است.
بسیاری از کسبوکارهای قدیمی با سیستمهای نرمافزاری پیچیده، فرسوده و غیریکپارچه دست و پنجه نرم میکنند که بهرهوری را کاهش داده و هزینههای عملیاتی را افزایش میدهد. توسعه یک راهحل نرمافزاری داخلی برای رفع این مشکل میتواند بسیار زمانبر و پرهزینه باشد. در اینجا، همکاری با یک استارتآپ فعال در حوزه فناوری میتواند راهحلی بهینه باشد. این استارتآپها اغلب راهحلهای ابری، هوش مصنوعی و اتوماسیونی ارائه میدهند که میتواند فرآیندهای پیچیده را ساده، خطاها را کاهش و سرعت عمل کسبوکار را به طور چشمگیری افزایش دهد.
برای نمونه، یک استارتآپ میتواند یک سامانه مدیریت ارتباط با مشتری مبتنی بر هوش مصنوعی ارائه کند که به شرکت کمک میکند رفتار مشتریان را عمیقتر تحلیل کرده و خدمات شخصیسازی شده ارائه دهد، چیزی که توسعه آن در درون سازمان ممکن است سالها به طول بینجامد. علاوه بر فناوری، استارتآپها میتوانند در دستیابی به نوآوری در محصولات و خدمات نیز نقش کلیدی ایفا کنند. شرکتهای بزرگ اغلب به دلیل ساختار سلسلهمراتبی و فرآیندهای کند، در خلق ایدههای کاملاً جدید با مشکل مواجه هستند. در مقابل، استارتآپها ذاتاً ماشینهای ایدهپردازی هستند. آنها دائماً در حال آزمایش ایدههای جدید در بازار و یادگیری از شکستهای سریع خود هستند. یک کسبوکار میتواند با برقراری ارتباط با اکوسیستم استارتآپی، به این جریان زنده از ایدهها دسترسی پیدا کند. این ارتباط میتواند به صورت سرمایهگذاری روی استارتآپهای مرتبط، ایجاد یک برنامه شتابدهی داخلی یا حتی خریداری کامل استارتآپهای نوآور باشد. این کار نه تنها محصولات جدیدی را به مجموعه شرکت اضافه میکند، بلکه روحیه کارآفرینی و فرهنگ نوآوری را نیز در سازمان تزریق مینماید. بازاریابی و جذب مشتری حوزه دیگری است که استارتآپها میتوانند در آن تحول آفرین باشند.
استارتآپهای فعال در حوزه شبکههای اجتماعی، تولید محتوا و اینفلوئنسر مارکتینگ، با آخرین ترندها و ابزارهای دیجیتال آشنا هستند. آنها میتوانند به یک شرکت سنتی کمک کنند تا مخاطبان جدید و جوانتری را جذب کند، برند خود را به روز کند و کمپینهای بازاریابی بسیار هدفمند و مقرونبهصرفهتری را اجرا نماید. برای مثال، یک استارتآپ متخصص در تحلیل دادههای شبکههای اجتماعی میتواند به یک کسبوکار کمک کند تا دقیقاً درک کند مشتریانش در مورد برندش چه میگویند و چگونه میتواند گفتوگوی بهتری با آنها برقرار کند. از نگاه استراتژیک، همکاری با استارتآپها میتواند به کسبوکارها در کاهش هزینهها و افزایش انعطافپذیری کمک شایانی کند.
به جای استخدام تیمهای بزرگ و ایجاد دپارتمانهای جدید برای پروژههای خاص، شرکت میتواند کار را به استارتآپهای متخصص برونسپاری کند. این مدل، هزینههای ثابت را به هزینههای متغیر تبدیل میکند و به شرکت اجازه میدهد تا با توجه به شرایط بازار، به سرعت مقیاس فعالیت خود را تغییر دهد. این انعطافپذیری در دوران رکود اقتصادی یا در مواجهه با شوکهای غیرمنتظره (مانند یک همهگیری) بسیار حیاتی است. با این حال، مسیر همکاری با استارتآپها بدون چالش نیست. یکی از بزرگترین موانع، شکاف فرهنگی بین سازمانهای بزرگ و استارتآپهاست. برای غلبه بر این شکاف، کسبوکارها باید «دروازههایی» را در سازمان خود ایجاد کنند تیمهای رابط یا مدیرانی که درک درستی از هر دو دنیا دارند و میتوانند ارتباط را تسهیل کنند. همچنین، مدیریت انتظارات بسیار مهم است. استارتآپها ممکن است همیشه در موعد مقرر تحویل ندهند یا محصول نهایی دقیقاً مطابق با خواسته اولیه نباشد. شرکتها باید این واقعیت را بپذیرند که همکاری با استارتآپها بیشتر شبیه یک سفر اکتشافی است تا یک پروژه عمرانی با نقشههای ثابت. رویکرد چابک و تکرارشونده که در آن هر دو طرف در طول مسیر یاد میگیرند و محصول را بهبود میبخشند، شانس موفقیت را به شدت افزایش میدهد. برای شروع این همکاری، کسبوکارها میتوانند با حضور فعال در رویدادهای استارتآپی، همکاری با شتابدهندهها و پارکهای علم و فناوری، و ایجاد یک پلتفرم شفاف برای درخواست همکاری از استارتآپها، خود را به این اکوسیستم متصل کنند. آنها باید به وضوح نیازها و دردهای خود را تعریف کنند و سپس به استارتآپها اجازه دهند تا با راهحلهای خلاقانه خود پاسخی برای آن نیازها بیابند. در نهایت، کمک گرفتن از استارتآپها یک رابطه برد-برد است.
از یک سو، کسبوکارهای جاافتاده به نوآوری، چابکی و فناوری روز دست مییابند و از سوی دیگر، استارتآپها از منابع مالی، شبکه توزیع، اعتبار برند و تجربه عملیاتی شرکت بزرگ بهرهمند میشوند. در اقتصاد دانشبنیان امروز، هیچ شرکتی نمیتواند ادعا کند که همه تخصصها و ایدههای نو در درون آن وجود دارد. مسلما کسبوکارهایی می توانند قله های پیشرفت را سریع تر بپیمایند که توانسته اند مرزهای سازمانی خود را نرم و متخلخل کرده و با خردمندی ، از انرژی و ایدههای تازه استارتآپها برای بقا، رشد و پیشرفت بیوقفه خود استفاده میکنند.