* کیانوش اسماعیلی راد
پرچم، این تکه پارچه ی به ظاهر ساده، در حقیقت قلب تپنده ی هویت یک ملت است. در بسیاری از کشورهای جهان، پرچم تنها یک نماد نیست؛ یک مقدسات است، یک روایتگر تاریخ، یک نشانه ی وحدت و یک محور برای تجلیل از ارزشهای ملی. وقتی در یک رویداد ورزشی بینالمللی برافراشته میشود، یا بر فراز ساختمانهای دولتی در اهتزاز است، تنها یک شیء فیزیکی نیست، بلکه تجسم روح جمعی یک مردم است. اما با کمال تأسف، در کشور ما ایران، این نماد پرعظمت و قدرتمند، آنچنان که شایسته است، مورد توجه، احترام و فهم عمیق قرار نگرفته است. این بیتوجهی ریشه در یک غفلت فرهنگی و آموزشی دارد که اگر درمان نشود، به تدریج یکی از ارکان مهم انسجام ملی را سست خواهد کرد.
نقطه آغاز این غفلت را باید در دوران حساس کودکی و نوجوانی جستجو کرد. مدارس، به عنوان اصلیترین نهادهای شکلدهندهٔ ذهن و قلب نسل آینده، نقش تعیینکنندهای در نهادینه کردن ارزشهای ملی دارند. اما آیا تا به حال دقت کردهایم که آموزش پرچم و فلسفه ی آن در سیستم آموزشی ما چه جایگاهی دارد؟ متأسفانه پاسخ روشن است: جایگاهی حاشیهای، تشریفاتی و فاقد عمق. معمولاً آموزش پرچم به یک “برافراشتن” ساده در مراسم صبحگاه محدود میشود، بدون آنکه هیچگاه به دانشآموز توضیح داده شود که چرا باید به این نماد احترام بگذارد. رنگهای سبز، سفید و سرخ پرچم ایران تنها سه رنگ نیستند؛ هر کدام روایتی از ایمان، صلح و شجاعت را در خود دارند. نشان “ا...” در وسط پرچم، تنها یک شکل نیست؛ نماد توحید و خداباوری است که هویت فرهنگی و دینی این مرز و بوم را شکل داده است. اما وقتی این مفاهیم عمیق و جانانگیز به کودک آموخته نمیشود، پرچم برایش به یک شیء بیجان و فاقد معنا تبدیل میشود. او میآموزد که در مراسم بایستد، اما دلایل ایستادنش را نمیفهمد. اینجاست که احترام، به یک عادت مکانیکی و توخالی تبدیل میشود که با کوچکترین تلنگری از بین میرود.
اما چرا این آموزش تا این حد حیاتی است؟ زیرا پرچم یک کد جمعی است. وقتی یک کودک ایرانی معنای پرچم خود را به درستی درک کند، در حقیقت دارد با تاریخ، جغرافیا و فرهنگ سرزمینش ارتباط عاطفی عمیقی برقرار میکند. او میفهمد که این پرچم نماینده ی مردمی است که در طول قرنها با رنج و شادی، جنگ و صلح، شکست و پیروزی، این هویت را ساختهاند. این درک، حس تعلق خاطر و مسئولیتپذیری را در او ایجاد میکند. او دیگر تنها یک فرد نیست، بلکه خود را بخشی از یک “ما”ی بزرگتر میبیند. این حس “ما” بودن، اساس وحدت ملی و انسجام اجتماعی است. در کشورهای پیشرفته، این موضوع به شدت مورد توجه است. از مهدکودک به کودکان میآموزند که پرچم نماد چیست، چگونه باید با آن رفتار کرد و داستان پشت هر رنگ و نشان چیست. این آموزش تنها به یک جلسه محدود نمیشود، بلکه در قالب داستان، شعر، نقاشی و فعالیتهای گروهی، در طول سالهای تحصیل به طور مستمر تکرار و تعمیق میشود. نتیجه این میشود که یک کودک آمریکایی، ژاپنی یا آلمانی با دیدن پرچم کشورش، یک حس غرور و هویت درونی شده را تجربه میکند. این دقیقاً همان چیزی است که در سیستم آموزشی ما غایب است.
ادامه در صفحه 8