* مهندس امین رشیدی
در دورانی که طوفانهای اقتصادی از هر سو میوزد و بسیاری از کسب و کارها تحت تاثیر این نوسانات اقتصادی دچار بحران می شوند، در این میان، یک پرسش بنیادین پیشرو قرار می گیرد، آیا این شرایط سهمگین، تنها تهدیدی برای نابودی است یا آنکه در دل خود، بیسابقهترین فرصتها را نیز پنهان کرده است؟ تاریخ اقتصادی جهان پاسخ گویای این پرسش است: بزرگترین غولهای کسبوکار، نه در آرامش که در چشم طوفانهای بزرگ متولد شدهاند. بحران مالی ۲۰۰۸، که بنیانهای اقتصاد جهانی را لرزاند، همان گهوارهای بود که شرکتهایی مانند "اوبر" و "ایربیانبی" را در خود پرورش داد. این شرکتها به جهانیان آموختند که بحران، خاک حاصلخیزی برای رویش مدلهای کسبوکار نوین است.
شرایط کنونی اقتصاد ایران، با همه دشواریهایش، از تورم افسارگسیخته تا تحریمهای فلجکننده، دقیقاً چنین موقعیتی را برای جوانان جسور و خردمند این مرز و بوم فراهم آورده است. اینجا و اکنون، اقتصاد بیثبات، نه تنها بهترین زمان برای استارتآپزنی است، بلکه شاید تنها زمان ممکن برای آنانی باشد که میخواهند بازی را به کلی دگرگون کنند.
در نگاه نخست، این ادعا ممکن است خوشبینانه به نظر برسد. چگونه میتوان در اوج تورم، کاهش قدرت خرید مردم و نااطمینانی فراگیر، از فرصت سخن گفت؟ پاسخ در این واقعیت نهفته است که بحرانهای عمیق، سازوکارهای کهنه بازار را از کار میاندازند و نیازهای جدید و فوری خلق میکنند. وقتی کسبوکارهای بزرگ و سنتی به دلیل ناکارآمدی ساختاری، سنگینی بدنه و وابستگی به واردات، از پاسخگویی به این نیازها عاجز میمانند، یک استارتآپ چابک و نوآور میتواند مانند قایقی تندرو، از کنار کشتیهای عظیم اما فلجشده عبور کند و بازار را فتح کند.
برای نمونه، در شرایطی که قدرت خرید خانوارها کاهش یافته است، استارتآپهایی که مدلهای “اقتصاد اشتراکی” را ارائه میدهند از اجارهی خودرو و ابزار گرفته تا تبادل کالا میتوانند نیازهای مردم را با هزینهای به مراتب کمتر برآورده کنند. وقتی کالاهای اساسی در بازار نایاب یا با قیمتهای نجومی عرضه میشوند، پلتفرمهای مستقیم “مزرعه به سفره” یا “تولیدکننده به مصرفکننده” میتوانند با حذف دلالان متعدد، کالای باکیفیت را با قیمتی منصفانه به دست مصرفکننده نهایی برسانند. این بحران است که مردم را برای پذیرش این راهحلهای نوین مشتاق و حاضر میکند؛ چیزی که در شرایط عادی ممکن بود سالها به طول بینجامد.
یکی از بزرگترین مزیتهای استارتآپزنی در شرایط بحرانی، “کاهش هزینهی فرصت” است. در دوران رونق، یک مهندس یا متخصص شاید میان یک شغل تماموقت با درآمد مطمئن و یک کسبوکار پرریسک مردد میماند.
اما هنگامی که بازار کار رسمی جمع میشود و فرصتهای شغلی امن رو به زوال میگذارند، آن ریسک چندان هم بزرگ به نظر نمیرسد. در حقیقت، وقتی چیزی برای از دست دادن نباشد، یا وقتی آنچه در معرض خطر است بسیار ناچیز باشد، جسارت ورود به میدان به طور تصاعدی افزایش مییابد. این دقیقاً همان نقطهای است که نوآوری متولد میشود. جوانی که دیگر امیدی به استخدام در یک شرکت بزرگ ندارد، با آزادی عمل بیشتری به سراغ حل یک مشکل واقعی در جامعه خود میرود. او دیگر برای حفظ یک موقعیت شغلی محافظهکار نیست، زیرا موقعیتی برای حفظ کردن وجود ندارد. این بیپروایی، موتور محرک خلق ایدههای رادیکال و تغییردهنده بازی است. از سوی دیگر، در چنین فضایی، “رقابت” نیز به شکل عجیبی کاهش مییابد. بسیاری از رقبای بالقوه، همان کسانی هستند که از ترس، کنار کشیدهاند و میدان را برای بازیگران جسور خالی گذاشتهاند. این فرصت استثنایی را در اختیار استارتآپهایی قرار میدهد که شهامت ماندن و مبارزه کردن را دارند تا به سرعت رشد کنند و در بازار جا بیفتند، پیش از آنکه رقبای جدید قد علم کنند. نکتهی کلیدی دیگر، “انعطافپذیری” ذاتی استارتآپها است. یک شرکت بزرگ با ساختار سلسلهمراتبی و فرآیندهای پیچیده، مانند یک کشتی اقیانوسپیما است که تغییر مسیر آن به کندی و با زحمت فراوان صورت میگیرد. اما یک استارتآپ، مانند یک قایق بادبانی چابک است که میتواند به سرعت باد را بگیرد و جهت خود را عوض کند. در یک اقتصاد بیثبات که قوانین بازی هر روز تغییر میکند، این توانایی، حکم خون تازه در رگها را دارد. استارتآپ میتواند روزی محصول خود را عرضه کند و پس از دریافت بازخورد بازار، تنها در عرض چند روز آن را اصلاح کند. میتواند یک کانال توزیع را رها کند و به سراغ کانال دیگری برود.
اما چگونه میتوان این فرصت طلایی را به عمل تبدیل کرد؟ اولین گام، تغییر “نگرش” است. جوانان باید بحران را نه به عنوان یک دیوار بلند، بلکه به عنوان یک پلکان برای صعود به قلههای جدید ببینند. باید به جای تمرکز بر موانع، بر روی “نیازهای حلنشده”ی مردم در این شرایط سخت تمرکز کنند. چه کسی است که در اطراف خود نیاز به یک راهحل مقرونبهصرفه برای حملونقل، آموزش، سلامت، یا تامین مایحتاج روزانه نبیند؟ هر یک از این نیازها، میتواند هستهی مرکزی یک استارتآپ موفق باشد. گام بعدی، عمل “چابک” و “تدریجی” است. منتظر یک طرح کسبوکار کامل و بینقص یا یک سرمایهگذار افسانهای نمانید.
یک “حداقل محصول قابل عرضه” اولیه بسازید، آن را به بازار عرضه کنید، بازخورد بگیرید و بهبود دهید. این چرخه را بارها و بارها تکرار کنید. از شکست نهراسید، زیرا در این مسیر، شکست یک “داده”ی ارزشمند است، نه یک فاجعه. پس بیایید این روایت شکست را به یک داستان پیروزی تبدیل کنیم. اقتصاد بیثبات کنونی، یک آزمایشگاه بزرگ و رایگان برای کارآفرینان آینده ایران است. اینجا، جوان ایرانی میآموزد که چگونه با کمترین منابع، بیشترین ارزش را خلق کند. میآموزد که چگونه در طوفان، قایق خود را هدایت کند و در نهایت، میآموزد که وابستگی به نفت، به دولت و به شرایط خارجی را رها کند و بر روی تنها منبع پایانناپذیر ثروت سرمایهگذاری کند، خلاقیت و عزم راسخ. تاریخ در حال نوشتن است و نسل استارتآپهای ایرانی، قهرمانان بیادعای این فصل خواهند بود. آنان که در سختترین شرایط، جرأت کردند تا نه تنها برای خودشان، که برای جامعهی خود نیز آیندهای روشن بسازند.