امروز: 1404 شنبه 22 آذر | Saturday 13 Dec 2025 | اِسَّبِت ٢٢ جمادي الثانيه ١٤٤٧
قهرمان تیم یا نقطه‌ضعف پنهان سازمان؟

* دکتر مصطفی یحیایی

کسب و کارهای موفق جهان به وضوح نشان داده اند که، کار تیمی به ستون فقرات موفقیت سازمانی تبدیل شده است. اما در این سازمان ها، گاه پدیده‌ای ظاهر می‌شود که هم نشانه افتخار است و هم زنگ خطر. احساس اینکه تیم بدون حضور شما قادر به انجام هیچ کاری نیست و غیاب تان کارکرد گروه را مختل می‌کند. این حس دوگانه از یک سو شیرین و از سوی دیگر تلخ، نشانه‌ای است که باید با دقت و جدیت بررسی شود. اگر تا به حال چنین احساسی داشته‌اید، باید بدانید که قطعاً یک جای کار می‌لنگد. این نقص می‌تواند ریشه در ساختار تیم، سبک رهبری، فرهنگ سازمانی یا حتی در خود شما داشته باشد. 
بررسی این پدیده از ابعاد مختلف نه تنها روشنگر مسائل پنهان است، بلکه راه‌حل‌هایی برای تبدیل تیم از مجموعه‌ای وابسته به یک سیستم مقاوم و خودکفا ارائه می‌دهد. از بعد روانشناختی، این احساس می‌تواند ناشی از مکانیسم‌های دفاعی باشد. انسان‌ها به طور طبیعی تمایل به احساس مورد نیاز بودن دارند. این نیاز در محیط کار می‌تواند به صورت وابستگی متقابل ناسالم تجلی یابد. رهبر یا عضو تیمی که دائماً خود را ضروری می‌بیند، ممکن است در دام “سندروم قهرمان” افتاده باشد اعتقادی که فقط او می‌تواند مشکلات را حل کند، بحران‌ها را مدیریت نماید و تیم را نجات دهد. این باور نه تنها فشار غیرضروری بر فرد وارد می‌کند، بلکه پیام ناخودآگاهی به تیم می‌فرستد: “شما بدون من ناتوان هستید.” به مرور زمان، این پیام درون‌سازی شده و اعضای تیم واقعاً به توانایی‌های خود شک کرده و کارکرد خود را از دست می‌دهند. از سوی دیگر، این وضعیت می‌تواند نشانه‌ای از ترس فرد از جایگزینی یا بی‌اهمیت شدن باشد. با ایجاد وابستگی، فرد احساس امنیت شغلی کاذب می‌کند، غافل از اینکه این استراتژی در بلندمدت برای خودش و تیم مضر است.
از منظر مدیریتی، وقتی تیمی بدون یک فرد خاص فلج می‌شود، نشان‌دهنده شکست در تفویض اختیار و توسعه مهارت‌ها است. رهبران مؤثر نه تنها کارها را انجام می‌دهند، بلکه قابلیت انجام کار را در دیگران ایجاد می‌کنند. اگر تیمی وجود داشته باشد که در غیاب یکی از اعضا از حرکت بایستد، احتمالاً دانش و مهارت‌ها به طور مناسب تسهیم نشده‌اند. شاید اطلاعات حیاتی فقط در ذهن یک نفر انباشته شده، یا شاید فرآیندها به اندازه کافی مستندسازی نشده‌اند. این وضعیت خطر قابل توجهی برای تداوم کسب‌وکار ایجاد می‌کند.  تیم سالم، تیمی است که در آن اعتماد متقابل وجود دارد. اعتماد به اینکه دیگران می‌توانند وظایف را انجام دهند، و اعتماد به اینکه اشتباهات بخشی از فرآیند یادگیری هستند. در غیاب این اعتماد، وابستگی بیمارگونه رشد می‌کند. ابعاد عملیاتی نیز در این پدیده نقش دارند. سیستم‌های کاری ناکارآمد می‌توانند وابستگی ایجاد کنند.
 اگر دسترسی به اطلاعات ضروری محدود به چند نفر باشد، یا اگر فرآیندهای تصمیم‌گیری نیاز به تأیید یک فرد خاص داشته باشند، طبیعی است که غیبت آن فرد کارها را متوقف کند. همچنین، فقدان سیستم‌های پشتیبان مناسب و برنامه‌ریزی برای غیبت‌ها می‌تواند این مشکل را تشدید کند. سازمان‌های مقاوم معمولاً رویکرد “دو نفر هر کار را بلدند” را در پیش می‌گیرند. به این معنی که برای هر وظیفه حیاتی، حداقل دو نفر دانش و توانایی انجام آن را دارند. این نه تنها مانع از توقف کار در غیاب افراد می‌شود، بلکه دیدگاه‌های متنوعی برای حل مشکلات فراهم می‌آورد.
پیامدهای این وابستگی ناسالم برای خود فرد “ضروری” نیز ویرانگر است. چنین فردی در دام فرسودگی شغلی گرفتار می‌آید، زیرا نمی‌تواند مرخصی بگیرد، پروژه‌های جدیدی بپذیرد یا حتی بیمار شود بدون آنکه نگران فروپاشی تیم باشد. این وضعیت خلاقیت و نوآوری را در فرد خفه می‌کند، زیرا تمام انرژی او صرف کارهای عملیاتی روزمره می‌شود. از نظر رشد شغلی، این فرد در جایگاه فعلی خود “زندانی” می‌شود. چون برای ترفیع یا انتقال به نقش جدید “بیش از حد ضروری” است. این یک پارادوکس غم‌انگیز است: هرچه فرد در نقش فعلی خود ضروری‌تر باشد، شانس کمتری برای پیشرفت دارد.
راه برون‌رفت از این دام نیازمند تغییر در تفکر و اقدام است. ایجاد فرهنگ مسئولیت‌پذیری و پاسخگویی جمعی نیز کلیدی است. وقتی موفقیت‌ها و شکست‌ها به جای افراد، متعلق به کل تیم دانسته شوند، انگیزه برای حمایت متقابل افزایش می‌یابد. سیستم‌های تشویقی نیز باید به گونه‌ای طراحی شوند که همکاری و تسهیم دانش را تقویت کنند، نه ذخیره‌سازی اطلاعات را. در سطح سازمانی، ایجاد برنامه‌های جانشین‌پروری و توسعه متقابل مهارت‌ها می‌تواند از تمرکز دانش در دست افراد خاص جلوگیری کند. قطعا هدف نهایی هر تیمی ایجاد سیستمی است که فراتر از مجموع اعضایش عمل کند. چنین سیستمی انعطاف‌پذیر، مقاوم و قادر به تطبیق با تغییرات است. فردی که تیم بدون او از کار می‌افتد، در واقع نشان می‌دهد که تیم به یک سیستم تبدیل نشده، بلکه مجموعه‌ای از قطعات متکی به یکدیگر است. غرور ناشی از احساس ضرورت را باید با فروتنی ناشی پرورش دیگران جایگزین کرد. بزرگترین دستاورد یک رهبر یا عضو تأثیرگذار تیم این نیست که بدون او هیچ کاری انجام نشود، بلکه این است که با پرورش استعدادها و ایجاد سیستم‌های کارآمد، حتی در غیاب او نیز تیم بتواند به شکلی عالی عمل کند. این انتقال از ضرورت به اختیار، از وابستگی به خودکفایی، نه تنها تیم را تقویت می‌کند، بلکه به فرد نیز امکان می‌دهد به نقش‌های جدید و چالش‌های تازه روی آورده و در نهایت، ارزش واقعی و ماندگاری ایجاد کند که فراتر از حضور فیزیکی اوست.

لینک کوتاه:
http://www.tafahomnews.com/fa/Main/Detail/77871
تبلیغات
تفاهم آنلاین
تبلیغات
نقش نیوز
بعدی
قبلی

کمبود «نیروی متخصص» 
معضل تولیدگران؛ 
کارگران نیازمند آموزش هستند۲ میلیون دز واکسن 
تب برفکی 
وارد می شودنوسان قیمت دلار و نگرانی کارشناسان 
از افت قدرت خرید مردم
بخشنامه‌ها 
صادرات را 
مختل کرد
بحران مدیریت مناطق آزاد؛ انتصاب غیرتخصصی سرمایه‌گذاران را فراری می‌دهدتلاش برای صلح، شایسته ستایش است
کمبودهای زیادی داریم 
اما کشور در حال پیشرفت است
حجم تجارت 
ایران و قزاقستان
۳۵۰ میلیون دلار است

نوسانات بازار صنعتی؛ رونق 
تولید با هشدار فشار بر مصرف‌کنندهقهرمان تیم یا نقطه‌ضعف پنهان سازمان؟
  • شماره 5407
  • 1404 شنبه 22 آذر

30 شماره آخر نشریه

ویژه‌نامه شماره 222