* مهندس امین رشیدی
در دنیای پرتلاطم کسبوکار امروز، جایی که تغییرات با سرعتی بیسابقه رخ میدهند و رقابت هر روز شکلی جدید به خود میگیرد، یک حقیقت ساده اما عمیق وجود دارد،هیچکس نمیتواند و نمیخواهد به اندازه خود شما برای نجات کسبوکارتان تلاش کند. این شما هستید که باید نقش ناجی را ایفا کنید نه منتظر معجزه از بیرون، نه امیدوار به تغییر بازار، نه چشم به راه کمک نهادهای دولتی. این تفکر که «کسی یا چیزی ما را نجات خواهد داد» بزرگترین دامی است که میتواند یک کارآفرین یا مدیر را به ورطه شکست بکشاند. اما نقش ناجی را بازی کردن به چه معناست؟ این به معنای پذیرش مسئولیت کامل بدون شرط و شروط برای سرنوشت سازمان تان است. به معنای دیدن مشکلات نه به عنوان موانعی غیرقابل عبور، بلکه به عنوان فرصتهایی برای نمایش توانمندی، ابتکار و تابآوری است. این نگرش تحولآفرین است، زیرا وقتی شما خود را ناجی میبینید، دیگر منتظر نمیمانید تا شرایط بهبود یابد؛ شما خود آن شرایط را میسازید.
ناجی بودن با قربانی بودن در تضاد کامل قرار دارد. ذهنیت قربانی میگوید: “اقتصاد خراب است”، “رقبا غیرمنصفانه عمل میکنند”، “مشتریان قدردان نیستند”، “کارمندان وفادار نیستند”. این دیدگاه قدرت را از شما سلب میکند و شما را در موضعی انفعالی قرار میدهد. در مقابل، ذهنیت ناجی میگوید: “در این شرایط چالشبرانگیز چه کاری میتوانم انجام دهم؟”، “چگونه میتوانم ارزش بیشتری خلق کنم؟”، “چه فرصتهایی در دل این آشفتگی پنهان است؟”. این تغییر پارادایم ساده اما قدرتمند است: از “چه اتفاقی برای من افتاده” به “چه کاری میتوانم انجام دهم” حرکت کردن.
تاریخ کسبوکار پر از مثالهایی است که در بحرانیترین شرایط ، برخی شرکتها نه تنها زنده ماندند، بلکه رشد کردند. وجه مشترک همه آنها این بود که رهبرانشان منتظر نجات از بیرون نماندند. آنها کمربندها را محکم بستند، به درون نگریستند و از منابعی که داشتند هرچند محدود به گونهای نوآورانه استفاده کردند. آنها ناجی خود بودند.
اما چگونه عملاً این نقش را ایفا کنیم؟ اولین قدم، پذیرش واقعیت است. بسیاری از کسبوکارها نه به دلیل مشکلات بیرونی، بلکه به دلیل انکار واقعیت توسط مالکانشان شکست میخورند. ناجی با شجاعت به آینه نگاه میکند: جریان نقدینگی واقعاً چگونه است؟ مشتریان واقعاً چه احساسی درباره محصول ما دارند؟ نقاط ضعف واقعی ما کجاست؟ این شجاعت تشخیص، پایه هر اقدام نجاتبخشی است. قدم بعدی، تمرکز شدید بر ارزش آفرینی است. در بحرانها، وسوسه کاهش کیفیت یا قطع خدمات پشتیبانی برای صرفهجویی وجود دارد. اما ناجی برعکس عمل میکند. او میپرسد: “چگونه میتوانم در این شرایط سخت، ارزش بیشتری به مشتریانم بدهم؟”
شاید این ارزش به شکل خدمات شخصیتر، تضمینهای قویتر، یا راهحلهای خلاقانهتر برای مشکلات قدیمی باشد. وقتی رقبا در حال عقبنشینی هستند، شما با پیشروی و تمرکز بر ارزش، میتوانید سهم بازار را تصاحب کنید.
ناجی بودن همچنین به معنای نوآوری در مدل کسبوکار است. وابستگی به یک روش درآمدزایی، یک کانال توزیع، یا یک بازار خاص، آسیبپذیری ایجاد میکند. کسبوکارهای چابک که از بحرانها سربلند بیرون آمدهاند، اغلب آنهایی بودند که به سرعت خود را بازتعریف کردند. رستورانی که به خدمات تحویل در منزل روی آورد، تولیدکنندهای که خط تولید خود را برای پاسخ به نیازهای جدید تغییر داد، شرکتی که خدمات خود را دیجیتالی کرد. همه اینها نمونههایی از ناجیان عملگرا هستند. آنها منتظر بازگشت “وضعیت عادی” نماندند؛ آنها “وضعیت عادی” جدیدی ایجاد کردند. این انعطافپذیری از ذهنیتی سرچشمه میگیرد که معتقد است راهحلها وجود دارند و این شما هستید که باید آنها را کشف و اجرا کنید.
رهبری الهامبخش نیز بخش جداییناپذیر نقش ناجی است. یک کشتی در طوفان به ناخدایی مصمم نیاز دارد. کارکنان، مشتریان و شرکا به فردی نگاه میکنند که آرامش، اطمینان و جهت مشخصی ارائه دهد. حتی اگر خودش هم در درون نگران باشد. ناجی هراسی را میپذیرد اما اجازه نمیدهد بر تصمیماتش حاکم شود. وقتی تیم ببیند که رهبرشان تسلیم نشده و برای نجات شرکت میجنگد، آنها نیز با انرژی بیشتری همراه میشوند. این همبستگی میتواند سازمان را از ورطه نابودی بیرون بکشد.
شاید مهمتر از همه، ناجی بودن به معنای حفظ امیدواری واقعبینانه است. امیدواری توخالی نیست که واقعیتها را نادیده بگیرد، بلکه اعتقاد راسخ به این است که با تلاش، خلاقیت و پایداری میتوان بر چالشها غلبه کرد. این امید، سوخت روانی لازم برای ادامه مسیر دشوار را فراهم میکند. تاریخ نشان داده است که بسیاری از بزرگ ترین موفقیتهای هر کسبوکاری در دل رکودها و بحرانها متولد شدهاند.زمانی که دیگران تسلیم شدهاند، ناجیان پا پیش گذاشتهاند. آنها نگاه بلندمدت خود را حفظ کردند، در حالی که بر اقدامات کوتاهمدت متمرکز بودند. ناجی بودن یک انتخاب روزانه است. هر روز که به کسبوکار خود قدم میگذارید، میتوانید انتخاب کنید که منتظر شرایط بهتر بمانید یا خود خالق آن شرایط باشید. این نقش نیازمند شجاعت، فروتنی برای یادگیری، انعطافپذیری برای تغییر و پایداری برای ادامه مسیر است. اما پاداش آن تنها بقا نیست، بلکه خلق سازمانی قویتر، چابکتر و مقاومتر از قبل است. وقتی خود را ناجی کسبوکارتان میدانید، در واقع دارید سرنوشت آن را در دستان خود میگیرید و اثبات میکنید که قدرت تغییر نه در دستان بازار یا رقبا، بلکه در اراده، خلاقیت و عملگرایی شماست. این بزرگترین درسی است که هر کارآفرین میتواند بیاموزد. در نهایت، تنها ناجی واقعی یک کسبوکار، کسی است که آن را ساخته است و آن کس شما هستید.