* امین رشیدی
در ابتدا تصویری آشنا در ورزش ایران را برایتان تداعی می کنیم. جوانی با استعداد خدادادی، سالهای طلایی نوجوانی و جوانی را در زمین خاکی محله، سالنهای فرسوده یا استخرهای قدیمی سپری میکند. با تلاشی خستگیناپذیر و گذر از فیلترهای سخت رقابت، به اوج میرسد؛ پیراهن تیم ملی را بر تن میکند، بر سکوهای قهرمانی آسیا و جهان میایستد و موجی از غرور ملی ایجاد میکند. سپس، گذر زمان چرخه خود را تکرار میکند. مصدومیتها میآیند، دوران اوج سپری می شود و جوانی جای خود را به میانسالی میدهد. آنگاه چه؟ برای بسیاری از این قهرمانان دیروز، زندگی پس از ورزش به معنای ورود به دنیایی مبهم، گاه با یک شغل اداری نمادین در یک نهاد ورزشی، گاه با یک مغازه کوچک، و اغلب با حس تلخ از دست دادن هویت و جایگاه اجتماعی است.
این پایان تلخ، تنها یک تراژدی شخصی نیست، بلکه نشانه یک «شکست سیستماتیک» در بهرهبرداری از یکی از ارزشمندترین منابع ملی است. این استعدادها، که در سختترین کورههای رقابت جهانی گداخته شدهاند، تنها برای کسب مدالهای درخشان و افتخارات موقت نیستند. آنها در طول سالها، مهارتهای نابی را در خود پرورش دادهاند که دقیقاً با روح کارآفرینی و مدیریت کسبوکار همخوانی دارد. نظم فولادین، توانایی کار تحت فشار شدید، روحیه تیمی، انضباط شخصی، پشتکار بیپایان، هدفگذاری و مدیریت شکست. اما متأسفانه، در اکثر موارد، این نیروهای انسانی پس از پایان دوران قهرمانی، خاموش میشوند و انرژی آنها به جای تبدیل به محرکی برای اقتصاد و نوآوری، به تدریج محو میگردد. سؤال اینجاست، چرا ما به عنوان یک جامعه، نمیتوانیم پلی بین عالم ورزش قهرمانی و اکوسیستم استارتاپی و کسبوکار ایجاد کنیم تا هم این استعدادها را برای مرحله دوم زندگی توانمند کنیم و هم از تجربیات ناب آنها برای ساختن کسبوکارهای نوآورانه در صنعت ورزش و فراتر از آن بهره ببریم؟ این تنها یک اقدام خیریه نیست، یک سرمایهگذاری استراتژیک هوشمندانه بر روی داراییهای آماده است. ریشه این گسست عمیق را باید در نوع نگرش به ورزش قهرمانی جستجو کرد. در بسیاری از موارد، نظام تربیت ورزشکار، یک نظام تکبعدی و کوتاهمدت است. تمام تمرکز بر
روی بهینهسازی بدن و ذهن برای یک هدف خاص در یک بازه زمانی محدود است. برنامهریزی برای زندگی پس از ورزش غالباً به حاشیه رانده میشود یا در بهترین حالت، به چند جلسه مشاوره کلیشهای محدود میگردد. از سوی دیگر، اکوسیستم استارتاپی ایران نیز، با تمام رشد و هیجان خود، اغلب درگیر مسائل فنی، مالی و بازار خود است و کمتر به این منبع عظیم انسانی و تجربی که در همسایگیاش قرار دارد، توجه میکند. این دو دنیا، با زبانها، ارزشها و دغدغههای متفاوت، در جزیرههای جداگانهای زندگی میکنند.
ورزشکار حرفهای ممکن است از مفاهیمی مانند اسکیل آپ، یا جلب سرمایه سر درنیاورد، و کارآفرین فناور نیز ممکن است عمق روانشناختی رقابت در سطح المپیک یا انضباط یک تمرین ده ساعته روزانه را درک نکند. این شکاف دانش و ارتباط، باعث میشود که حتی وقتی یک ورزشکار بازنشسته اراده ورود به دنیای کسبوکار را دارد، با چالشهای عظیمی مواجه شود. نداشتن شبکه ارتباطی مناسب در دنیای تجارت، عدم آگاهی از فرآیندهای کسبوکار، و گاه حتی کمبود مهارتهای پایه مالی و مدیریتی. از طرف دیگر، استارتاپهای حوزه ورزش نیز که میتوانند بیشترین بهره را از مشارکت این افراد ببرند، اغلب به دنبال مهندسان نرمافزار یا بازاریابان دیجیتال هستند و کمتر به این فکر میکنند که یک قهرمان سابق، با درک عمیق از نیازهای واقعی ورزشکاران و ذهنیت آنها، میتواند بهترین مشاور محصول، سفیر برند یا حتی بنیانگذار مشارکی باشد. ساخت این پل، نیازمند یک اقدام ملی هماهنگ و چندلایه است که هم از سوی نهادهای حاکمیتی ورزش و هم از سوی جامعه کسبوکار و سرمایهگذاران خصوصی باید صورت پذیرد. اما چرا سرمایهگذاران و جامعه کسبوکار باید به این حوزه ورود کنند؟ پاسخ روشن است، بازده اقتصادی و اجتماعی بالا . یک ورزشکار سابق که تبدیل به یک کارآفرین موفق میشود، چندین مزیت رقابتی منحصربهفرد دارد. اول، اعتبار و اعتماد اجتماعی ، چهرههای شناخته شده ورزشی، از سرمایه اعتماد عمومی بالایی برخوردارند. این اعتماد میتواند به یک برند نوپا، اعتبار و توجه فوری ببخشد و هزینههای گزاف بازاریابی را کاهش دهد. دوم، روحیه رهبری و انضباط ، ساختن یک استارتاپ مانند تمرین برای یک مسابقه بزرگ است. نیاز به تعهد روزانه، تابآوری در برابر شکستهای مکرر و توانایی هدایت تیم دارد. چه کسی بهتر از کسی که این مسیر سخت را در اوج رقابت جهانی تجربه کرده است؟ سوم، دسترسی به شبکههای قدرتمند ، ورزشکاران سطح بالا، به شبکههایی از همتایان، مربیان، رسانهها و حامیان در سطح ملی و بینالمللی دسترسی دارند که میتواند درهای زیادی را برای یک کسبوکار نوپا باز کند. پایان دوران قهرمانی یک ورزشکار، نباید نقطه پایان باشد، بلکه باید خط شروع یک مأموریت جدید باشد. مأموریتی که در آن تجربه، اعتبار و مهارتهای اکتسابی در میادین ورزش، به سرمایهای برای ایجاد ارزش اقتصادی و اجتماعی تبدیل میشود. برای ایران، با تاریخچه غنی ورزشی و استعدادهای درخشانش، این تنها یک انتخاب نیست، یک ضرورت است. وقت آن است که به ورزشکارانمان بیاموزیم چگونه پس از پایین آمدن از سکو، سکوی جدیدی برای تأثیرگذاری در زندگی خود و دیگران بسازند. این، بزرگترین مدال افتخاری است که یک جامعه میتواند به قهرمانانش اعطا کند.فرصت تبدیل شدن به قهرمانانی در عرصه دیگری از زندگی خواهد بود.