دکتر حوریه یحیایی*
Hooriye_yahyaei@yahoo.com
یکی ازدغدغههای مهم همه انسانها در طول مسیر زندگی شان، شناسایی استعدادها و بکارگیری آن در انتخاب شغل در آینده است. پای حرف هر پدر و مادری که بنشینید، بدنبال استعداد یابی کودکان و پرورش استعداد فرزندانشان هستند. اما چالش استعدادیابی و تشخیص استعدادها، همواره به نوعی لاینحل باقی مانده است. بسیاری از ما معمولا، مسیر معمول و جو حاکم بر جامعه را دنبال میکنیم و این موضوع به قدری جدی است که نه تنها در انتخاب رشته ی دبیرستان و حتی دانشگاهی هم ،نمود مییابد، تاجایی که در انتخاب شغل بسیاری از ما نیز تاثیرگذار بوده و آینده بسیاری از افراد را تغییر داده است. البته گاهی اوقات، استعدادهای پنهان ما چندان هم پنهان نیستند. منتها بیشتر به نظر میرسد که سرکوب شده اند و یا نادیده گرفته شده اند.
از اینرو دراطرافمان به میزان قابل توجهی، مشاهده شده است که در بیشتر اوقات، افراد بدون در نظر گرفتن علایق و ارزیابی توانمندیهایشان در جایگاهی هر چند با مرتبههای بالا قرار گرفته اند، اما در بیشتر مواقع از رضایت شغلی و آرامش روانی برخوردار نبوده و تحت فشارهای روانی و تنشهای بسیاری قرار گرفته اند و یا بسیاری از افراد، درگیر روزمرگی در شغل خود میشوند و دائما از شاخه ای به شاخه دیگر میپرند. متاسفانه، این افراد همانهایی هستند که استعداد خود را کشف نکرده اند و از ویژگیهای شخصیتی خود آگاه نیستند و در نتیجه در رسیدن به تصویری که از آینده شغلی خود دارند، دچار یاس و سرخوردگی خواهند شد و این شکست؛ زمینه ای برای تغییر شغلهای مکرر و شکستهای متوالی در زندگی آنان خواهد بود.
بدلایل گوناگون از جمله رشد تکنولوژی و افزایش سطح آگاهی مردم یک جامعه، رقابت در فضای آموزشی و محیطهای آکادمیک بطور چشمگیری افزایش پیدا کرده است. از اینرو در سه دهه قبل، تعداد محدودی از افراد موفق به اخذ دیپلم شده و همین مدرک تا حد خوبی میتوانست، تضمین کننده شغل مناسب و درآمد قابل قبولی برای آنان باشد. اما امروز با داشتن چندین مدرک کارشناسی ارشد و دکتری هم نمیتواند، تضمین کننده آینده شغلی مناسب برای افراد باشد. فضای کسب و کار نیز متاثر از این موضوع بوده، چرا که بسیاری از ما هیچ دید روشنی نسبت به شغلها و موقعیتهای شغلی و وضعیت آینده ی خود نداریم. به نوعی نمی دانیم شغل، حرفه یا تخصصی که امروز آغاز میکنیم در دهههای بعدی زندگی مان چه نقشی خواهد داشت. به همین علت شاخص مهمی همانند رضایت شغلی، رابطه مستقیمی با استعدادهای شغلی افراد دارد و فاکتوری، تعیین کننده برای دستیابی به موفقیت و یا عدم رسیدن به این هدف است. از اینرو، مهمترین خدمتی که جامعه میتواند در جهت رشد کودک انجام دهد، هدایت افراد برحسب هوش واستعدادهای آنان است...
امروزه کشورها به خوبی دریافته اند که به منظور موفقیت در اقتصاد پیچیده جهانی و نیز ماندگاری در محیط کسب و کار،
به داشتن بهترین استعدادها نیاز دارند. میتوان اذعان داشت که شانس بقا و رشد برای کسانی بیشتر خواهد بود که استعدادها و علایقشان، بیشترین تطبیق را با محیط شغلی و تخصصی آنها داشته است و در این بین، اگر ابزار قدرتمند تشخیصی درستی در کار نباشد و هدایت تحصیلی بر مبنا و ملاک درستی انجام نشود، چیزی ،جز خسران و پریشانی نصیب افراد نخواهد شد. مدیریت استعداد و رضایت شغلی که نشات گرفته از انتخاب و شناخت دقیق دراین زمینه است نه تنها باعث افزایش کارایی افراد در محیط کاری خواهد شد، بلکه احساس رضایت فردی را نیز تقویت مینماید. مدیریت استعداد این اطمینان را به افراد میدهد که با توجه به استعدادها و مهارتهایشان در جایگاه شغلی درستی قرار گرفته اند و با شفاف نمودن مسیر شغلی به عنوان یک عامل، تحریک فزاینده ای برای فرصتهای شغلی بهتر عمل مینماید.
انتخاب شغل؛ دارای اهمیت خاصی در زندگی انسانهاست و زمینهی انتخاب شغل از همان سنین دبیرستان با انتخاب درست و دقیق رشته تحصیلی آغاز میشود. به همین علت شناخت استعدادهای دانش آموزان در دورههای مختلف تحصیلی ، بالاخص سالهای آخر دبیرستان زمینه و بستر مناسبی در راستای هدایت تحصیلی درست و آینده شغلی آنان خواهد بود.هرکس استعدادی دارد و این استعداد هر چه باشد، ارزشمند است و بی شک میتواند، استارت کاری باشد که بتوان از آن پول درآورد.
باید تاکیدکرد، فقط کلید کار این است که بتوانید، استعدادتان را در زمان مناسب شناسایی کنید و سپس آن را به شکل یک تجارت در کسب و کارتان تبدیل نمایید.باید این باور در ذهن تک تک افراد جامعه نهادینه شود که قرار نیست همه انسانها در همه زمینهها به یک اندازه توانمند باشند. اما باید هر یک از ما بکوشیم، استعدادهای برتر خود را دریابیم و برای رشد و پرورش آنها وقت بگذاریم، تا در آینده نه تنها از شغل خود راضی بوده بلکه از انتخاب این مسیر زندگی، احساس شادی و پیروزی داشته باشیم.